درباره وب

به وبلاگ خودتون خوش آمدید من جاسم پیرزهی از استان سیستان و بلوچستان هستم روستای پسکوه و هدف ما اطلاع رسانی و معرفی استانمان است و امیدوارم با نظرات خودتون ما را خوشحال کنید
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان pirzahi و آدرس jasem.pirzahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





جستجوی وب
لینک های مفید

 

صندوق خیریه پسکوه(مردمان آفتاب) از سال 1393 آغاز به کار و با اهدف توانمندسازی زنان

سرپرست خانوار  در دهستان پسکوه فعالیت می کند  درادامه ی اهداف بانگاهی همه جانبه

به نیازهای دهستان حول چهار محور سلامت وبهداشت ،آموزش اشتغال ،عمران وآبادانی وتهیه

مسکن فعالیت میکند.
اهداف اصلی صندوق خیریه پسکوه
*توانمندسازی زنان سرپرست خانواروحمایت ازآنان
جهت دستیابی به حقوق آموزشی ،

اقتصادی ،اجتماعی وروانی

*فراهم نمودن تسهیلات وایجاد زمینه های فرهنگی ،درمانی ،بهداشتی ،

آموزشی ،حمایتی و اشتغال

* حمایت ازدانشجویان ودانش آموزان مستعد خانواده های نیازمند

در راستای ارتقاء جایگاه علمی واجتماعی مددجویان

* اعطاتسهیلات وام قرض الحسنه جهت ایجادزمینه های خودکفایی

اقتصادی با راه اندازی صندوق قرض الحسنه

*ارتباط باتشکلات غیردولتی ومردم نهاد ملی جهت انتقال تجارب و

ایجادتسهیلات درراستای توسعه

***شما نیز میتوانید صندوق خیریه پسکوه را در راستای اجرای اهداف حمایت نماید***
شماره کارت جهت دریافت کمک های نقدی
6277607000005053
بنام صندوق خیریه پسکوه
نزد پست بانک ایران


برچسب ها: خیریهخیریه نیازمندکمک به نیازمندانکمک به دانش آموزانساخت مدرسهخیریه های برترصندوق خیریهپسکوهخیریهخیریه بلوچستانکمک به بلوچستانبلوچستان

تاريخ : یک شنبه 28 / 7 / 1396 | 2:10 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

 مهناز پسکوهی

پسکوه: پسکوه یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان سیب و سوان می باشد

و خانم مهناز پسکوهی  ساکن روستای سیاه دک پسکوه است گفتنی است

سیاهدک در 55 کیلومتری شهر سوران واقع شده است.

مهناز متولد سال 1324 هجری شمسی و فرزند چهارم خانواده می باشد که

دارای 2 خواهر و 3 برادر است.  نام پدرش جلال و مادرش ماپری نام دارد.

بی بی مهناز پسکوهی در منطقه پسکوه به مهناز جلال معروف است مهناز دوران

کودکی خویش را در  کنار خانواده خود سپری کرده و در همان اوایل کودکی

شجاع و نترس به بار آمده و در آن زمان که مردم  بلوچ داشتن فرزند پسر

جهت گماردن در کارهای سخت کشاورزی و دامداری را بیشتر احساس می کردند

وی همانند فرزندی شجاع در کنار 3 برادرش یار و یاور خانواده در کلیه امور بوده است.

از عمده کارهایی  که در آن زمان بیشتر انجام داده بردن گوسفندان به چرا و

کندن هیزم برای پخت نان می باشد. منطقه پسکوه از دیرباز توسط حاکمان و

سرداران اداره می شده است و مالیاتهای سنگینی که حاکمان از  مردم می گرفته اند

مردم را به ستوه درآورده به طوریکه جلال پدر مهناز عزم خود را جزم نموده و با

چند نفر از اهالی پسکوه با سواره خر به تهران جهت ملاقات با شاه ایران

و طرح شکوائیه خود یعنی  مالیات سنگین عزیمت کرده اند این سفر

حدود 4 ماه به طول می انجامد و تا آمدن پدر مهناز از این  سفر طولانی و

طاقت فرسا مهناز هر روز چشم انتظار و نگرانش بوده تا اینکه پدرش با خوشحالی و آو

ردن نامه عدم پرداخت مالیات به حکام از طرف مردم باز میگردد

و از بابت مالیات مردم آزاد می شوند.

تشکیل خانواده مهناز

مهناز در سن دوازده سالگی با مردی به نام دلمراد ازدواج می کند که حاصل

زندگی با وی که مدت 18 سال  انجامد 3 فرزند پسر و یک دختر می شود

و در سن 30 سالگی به دلیل اختلافات خانوادگی طلاق میگیرد.

در ازدواج دوم خود نیز صاحب 2 پسر و 3 دختر می باشد که جمعا 5 فرزند پسر

و 2 فرزند دختر می باشد  و هم اکنون دارای 25 نوه و 7 نویره است.

فرزندان وی همچون خودش سختکوش می باشند به طوریکه یکی از

فرزندانش به نام دادا... نابیناست  ولی عنایت به نابینا بودنش قرآن

را با همت والایش حفظ نموده است.

وی فرزندان خود را به بهترین نحو تربیت نموده و اهالی این منطقه از مرام

و اخلاق نیکوی آنها راضی و خشنود می باشند.

مشارکت(حشر) با دیگر اهالی روستا در کارها

مهناز با توجه به اینکه سرپرست خانواده و فرزندان خود می باشد همواره پا به پای مردان روستا

در انجام کارهای اجتماعی و کارهای کشاورزی همراه بوده و اکثر کارهای کشاورزیش را از

قبیل آبیاری مزارع، شخم زدن، کاشت، داشت و برداشت محصولاتش را به تنهایی انجام می دهد.

عنایت به اینکه آبیاری در این منطقه به صورت چرخشی یعنی بستن آب یکبار نوبت روز و دفعه دوم

نوبت شب می باشد با جسارت و اعتماد به نفس خود همواره به تنهایی شبانه جهت آبیاری مزارع

خود به زمینهای کشاورزی می رود و هیچگونه هراسی به دل راه نمی دهد به

طوریکه در بین مردم منطقه از حیث شجاعت بسیار مشهور است.

وی حدود 40 سال است که به امر کشاورزی مشغول است و با کشیدن سختی های فراوان

در زندگی عنایت به داشتن اعتماد به نفسی بالا اسوه ای برای زنان این منطقه به شمار می آید

و الگویی برای مشارکت زنان در اجتماع می باشد.

خانه ای که در حال حاضر در آن زندگی می کند از نوع خشتی و گلی بوده که با

تلاش و زحمت خودش ساخته است.

وی تحت پوشش نهاد انقلابی کمیته امداد حضرت امام (ره ) می باشد و از زندگی خود راضی

  و قانع و خدایش را شاکر و سپاسگزار است. هم اینک 4 نفر تحت تکفل وی بوده و زیر یک سقف

  زندگی می کنند. مهناز شیر زنی اجتماعی، خوشدل و دارای روحیه ای با صفا و خستگی ناپذیر است

و فقط آرزویی که دارد سفر به خانه خداست و از مسئولین ذیربط تمنای

کمک جهت رسیدن به آرزوی دیرنه اش را دارد.

والسلام

 


موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوهبلوچستانپـــــــــــسکوه
برچسب ها: مهناز پسکوهیشیرزن بلوچبلوچبلوچستان زن بلوچپسکوه

تاريخ : پنج شنبه 10 / 2 / 1394 | 7:29 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

مدرسه محروم سیاه گر پسکوه در 80کیلومتری شهرستان سیب و سوران  در سیستان و بلوچستان است.

دانش آموزان این منطقه محروم بالغ بر 10 سال است که با این وضعیت ادامه تحصیل میدهند

باهوش‌ترین دانش‌آموزان کشور در محروم‌ترین مدارس تحصیل می‌کنند دانش آموزان این مدرسه

حدود 30 نفر می باشند و در دو شیفت در یک کانکس  درس می خوانند.

http://s4.picofile.com/file/8183477318/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B1%DB%B1%DB%B0_%DB%B2%DB%B0%DB%B4%DB%B6%DB%B0%DB%B3.jpg


موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهبلوچستان
برچسب ها: مدرسه محروم بلوچستانبلوچستانپسکوه

تاريخ : سه شنبه 30 / 1 / 1394 | 12:1 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |
تاريخ : سه شنبه 30 / 1 / 1394 | 11:50 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

**پسکوه**
دهستان زيبا، جذاب و سرسبز  پسکوه واقع در بخش مرکزي

شهرستان  سیب و سوران مناظر و لحظات دلچسب و به يادماندني

را در ذهن گردشگران و طبيعت گردان به يادگار مي گذارد.


موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوهبلوچستان
برچسب ها: پسکوهبهترین روستای ایرانطبیعت گردیبلوچستانبهترین روستای بلوچستانبزرگترین دهستان ایران

تاريخ : جمعه 5 / 1 / 1394 | 5:7 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

 

http://s5.picofile.com/file/8129438326/%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B4%DB%B0%DB%B7%DB%B0%DB%B9_%DB%B0%DB%B9%DB%B4%DB%B9%DB%B5%DB%B2.jpg

جلسه ای برای برگزاری مراسم افطاری کمیته امداد شهرستان در دهستان

روز جمعه مورخ 20 تیرماه 93 با کمک و همکاری دهیاران و شوراها منطقه

 


موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاه
برچسب ها: افطاری در بلوچستانپسکوهبلوچستانکمیته امداد سیب و سورانسورانسیب و سوران

تاريخ : پنج شنبه 19 / 4 / 1393 | 9:57 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

http://s5.picofile.com/file/8128700818/%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D9%852.jpg

 

مصاحبه ای کوتاه با شاعر جوان دهستان پسکوه از توابع شهرستان سیب وسوران
محمد نعیم پسکوهی از شاعران نوپا و جوانی است از دهستان پسکوه
بیوگرافی:
-محمد نعیم پسکوهی متولد 1372 در دهستان پسکوه از توابع شهرستان

سیب و سوران و دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه زابل
از چه سالی شروع به سرودن شعر کردین ؟
-بنده سرودن شعر را به صورت رسمی و واقعی از کلاس دوم دبیرستان با نوشتن

شعر «مرد روزگار» آغاز کردم در واقع من تحت تاثیر شاهنامه ی فرودسی

و داستان های حماسی قرار گرفتم و بعد شروع به سرودن شعر نمودم.
اولین شعری که گفتن یادتون هست؟
-بله « مرد روزگار »  به وزن و سبک شاهنامه یعنی بر بحر متقارب و حماسی وار که

یک داستان واقعی از اجدادم که از پدر و نزدیکانم شنیده بودم.
سبک شعری که شما در اون شروع به نوشتن شعر کردید؟
-بنده در شعر به سبک کلاسیک( سنتی) و روش پیشینیان را پیروی می کنم و

در قالب های مختلف ( غزل، مثنوی، رباعی، چهار پاره، قطعه و دوبیتی) شعر

سرودم همچنین علاوه بر شعر های جدّی شعر طنز هم گه گاهی سرودم و از میان

شاعران بزرگ پیش از همه به اشعار فردوسی و بعد به اشعار سعدی مولانا، حافظ

و نظامی توجه خاصی دارم و از میان شاعران معاصر بیشتر اشعار پروین اعتصامی،

ملک شعارا بهار و سهراب سپهری علاقه و توجه دارم.
اوضاع شعری استان را چگونه ارزیابی می کنید؟
-اوضاع شعری استان نسبت به استان های دیگر وضعیت قابل توجهی ندارد چرا که

با توجه به محدویت های موجود و نبود مکان مناسب برای شاعران و صاحبان ذوق

این استان دچار بحران کم رونقی قابل توجهی می باشد.

چه کسانی شما را در این راه تشویق کردند؟
-مشوّق اولیه و اصلی من معلّم ادبیات دوران راهنمایی و دبیرستان جناب

آقای نورالله اله دادزهی. ایشان با شنیدن شعر مرد روزگار که اولین شعرم بود

بسیار خوشحال و مرا به ادامه ی این هنر ترقیب نمودند و از آن به بعد همیشه

شعرهای مرا گوش می کردند و مرا تشویق می نمودند.
یادتون میاد چند شعر گفتین؟
-تقریبا حدود 30 و اندی که جمعا حدود 400 بیت می رسد.
آیا شعری های که سرودی به مرحله چاپ رسیده؟
-تا حدودی
بهترین طنز پرداز از دیدگاه شما؟
-از شاعران پیشین به نظر بنده عبید زاکانی نسبت به طنز پردازان

هم دوره و ما قبل خود

بهتر توانسته که نکات بسیار باریکی در اشعار خود جای  دهد و از طنز پردازان

معاصر نیز محمد رضا عالی پیام و سعید بیابانکی.
آیا علاقه ای دارید که شعر بلوچی هم بنویسید؟
-زبان بلوچی زبان مادری بنده و به آن شوق و علاقه ی بسیار زیادی دارم اما

به دلیل اینکه خط و زبان نوشتاری( خط معیار) بلوچی را نمی دانم به خود

جرات نمیدم که به سرودن شعر بلوچی بپردازم اما عزم جدّی دارم که آن

را یادبگیرم و به سرودن شعر بلوچی و زبان مادری بپردازم.
سخن آخر و حرف پایانی:
-امیدوارم که بنده بتوانم در عرصه فرهنگ و هنر و نشر ارزش های اسلامی و  سنتی

ایرانی و قوم بلوچ گامی بردارم و در حفظ آن سهمی کوچیک داشته باشم.

 


موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوهبلوچستان
برچسب ها: مصاحبه ای کوتاه با شاعر جوانپسکوهیمحمد نعیم پسکوهیپسکوهشاعر نوپابلوچستان

تاريخ : چهار شنبه 9 / 4 / 1393 | 12:42 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

سلام به دوستان عزیز

***گروپ واتس آپ بلوچستان افتتحاح گردید***

از دوستانی که جهت مشارکت در گروپ را دارند

به شماره 09158735223 کلمه اشتراک را بفرستن
با تشکر


موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوهبلوچستان
برچسب ها: شماره واتساپواتس آپپسکوهواتساپ بلوچستانبلوچستان

تاريخ : جمعه 9 / 11 / 1392 | 11:59 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

مروری بر تاریخ گذشته پسکوه و مشاهیر و بزرگان آن

1-   موقعیت جغرافیایی  

منطقه پسکوه در 90 کیلومتری غرب شهرستان سراوان قرار دارد. 

فاصله پسکوه تا خاش حدود75 کیلومتر می باشد.

در گذشته – قبل از تقسیمات جدید کشوری یکی از دهستانهای

بخش سیب و سوران بود. از جنوب به شهرستان مهرستان

(زابلی- مگس) و از شمال به دهستان گشت و شهرستان

سراوان و از شرق به منطقه دشت سوران و مراد آباد و از غرب

به شهرستان خاش منتهی می گردد. قبل از انقلاب راه ارتباطی

سراوان به خاش بود. پس از انقلاب این موقعیت به منطقه گشت

واگذار گردید. پسکوه نیز شامل مناطق ذیل می باشد:

أ‌-   منطقه پسکوه مرکزی شامل روستاها و آبادی های زیر:

کهن کریم، قلعه قدیمی پسکوه (معروف به کلا)، ده بالا –

دنّوک (نور آباد) و مهرآباد.[1] نیز مناطق عشایری کوه فهره

و کوه بیرک نیز جزء قلمرو پسکوه محسوب می گردند.

ب‌-      منطقه سرسوره و توابع آن شامل: کله اُک، تنگ تنور( ترون)،

سیاه دِکّ، گنداپ، (قنداب)، کتوران، حق آباد[2]، گل کوشِن،

پیرسیر، نرمه اُک، قادرآباد و آبادی های عشایری هشانی،

کلّگ قلندر، پاساری، کام پیلی، بحتی[3]، شیری، و ...  

2-   اوضاع اقلیمی (آب و هوا)

آب و هوای پسکوه در زمستان نسبتاً سرد می باشد.

این امر به علت ارتفاع بلند منطقه نسبت به سایر مناطق

شهرستان سیب و سوران می باشد. نیز نزدیکی به

کوه بیرک و همسایگی خاش و کوه تفتان در خنکی هوا تأثیر دارد.

در تابستان مانند سایر مناطق بلوچستان تا حدودی گرم می باشد.

تقریباً با آب و هوای مهرستان هم سان است.

باران معمولاً در فصل زمستان تحت تأثیر باران مدیترانه ای می باشد.

در فصل بهار و تابستان باران های رگباری اقیانوس هند

موجب بارش باران پراکنده و تند می گردد که معمولاً

با خساراتی همراه می باشد.

در اواخر فصل زمستان ماه اسفند و اوایل بهار ماه فروردین

بادهای نسبتاً تندی در منطقه می وزد که در زبان بلوچی

به آن «سیس دِّرّ و کباه دِرّ»[4] می گویند.

 

3-   کشاورزی

زمین های پسکوه از نوع خاک رُسی و قابل کشت می باشند.

در آن انواع محصولات قابل کشت می باشد.

از جمله: پیاز، باقلا، گندم، جو، ذرت محلی

( در اصطلاح محلی شهری) ذرت دانه ای،

و میوه های انار، انگور، خرما به عمل می آیند.

البته لازم به یاد آوری است که خرمای پسکوه

به علت برودت هوا در زمستان نسبت به سایر مناطق از

جمله سوران مرغوبیت کمتری دارد.

در فصل بهار گیاهان خودروی چون: سِمسور، مگیر،

پوترونک، زوران دگار (سیب زمینی بیابانی)، لمپُک،

پیمَلُک، کاندولا، تروپشوک، بیلدی، پَتِرک و... نیز به وفور یافت می شود.

4-         امکانات و مواهب طبیعی وجود رودخانه «رود گُوَر» در پسکوه

باعث حاصلخیزی و آبادانی گردیده است. در کوه بیرک انواع گیاهان،

سبزیجات و میوه های فصول سال وجود دارد. انجیر کوهی هشّانی

و کلَّگ نیز بسیار  مرغوب و ستودنی است. هر ساله مردم از

مناطق سراوان وسوران جهت تفریح به آنجا می روند.

حاج مسعود دهقان از دبیران جغرافیای سراوان به اتفاق استاد

راهنمایش از مناطق مختلف و طبیعی پسکوه  دیدن نموده است.[5]  

چشمه آب پیرسیر، زیارت حاجی یوسف در مهرآباد پسکوه، قلعه

تاریخی پسکوه، مدرسه قدیمی کهن کریم پسکوه، مدرسه

ابتدایی قلعه پسکوه، خانه های مهرابخان در مهرآباد، تخت اسلام خان

در جاده پسکوه به سرسوره،[6] گران خاتونان در کوه بیرک،

[7] گرّ پسکوه در مسیر پسکوه به سوران.

5-   گذشته تاریخی و آثار قدیمی

6-   افراد متشخص دینی

7-   بزرگان و کدخدایان و ریش سفیدان

8-   نتیجه گیری   

 


[1] وجه تسمیه مهرآباد به خاطر آن است که مرحوم مهراب خان میرمرادزهی فرزند

حاجی محمد شاه (حاکم سِب)، آخرین خان پسکوه قناتی را بنیاد نهاد که اکنون به نام ایشان نام گذاری شده است.

زیرا پسکوه و توابع از قدیم الایام زیز نظر خوانین قلعه سیب اداره می گردید.

[2]  نام قدیمی حق آباد (زنگرآپ) بود. بعدها به یمن ورود مولانا عبدالواحد سید زاده

(معروف به حضرت صاحب) به این منطقه و واگذاری آن به این شخص بزرگوار به حق آباد تغییر نام یافت.

[3]  در منطقه مگس (مهرستان) نیز ابادیی به نام بحتی وجود دارد.

[4]  علت نام گذاری آن این است که  بادهای در این موقع سال باعث پاره شدن

لباس وقبا ( دربلوچی کباه) می گردد و از  طرف دیگر سبب می گردد درختانی چون نخل خرما

سیس (لیف) را پاره  نموده و جهت  گرده افشانی آماده شوند. و سایر درختان و گیاهان

شاخ و برگ جدید در می آورند.

[5]  رساله ایشان به نام « نگرشی به جغرافیای سیب و سوران» نام دارد. قبلاً در

کتابخانه دانشکده ادبیات زاهدان وجود داشت.

[6]  لازم به یادآوری است که این مکان اکنون اثری از آن نیست، ولی در ذهن مردم هنوز

به یاد مانده است و این موضوع نیاز به تفحص بیشتری دارد.

[7]  علت نام گذاری آن بنا به نقل قول بزرگان، عده ای از زنان و دختران در زمان

حمله مغول به کوه بیرک و پسکوه به خاطر آن که به دست بیگانگان نیفتند، خود را در

این برکه غرق کردند تا  دست اجانب به آنان نرسد. این گونه مثال در تاریخ بلوچستان فراوان است

ونشان می دهد که بلوچ ها چقدر پای بند به مسایل اخلاقی و ناموسی و خانوادگی بوده اند.

منبع :http://zirrag12.blogfa.com

رویایی بی انتها


موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاه
برچسب ها: پسکوهبهترین روستای ایرانبلوچستانبهترین منطقه ایران

تاريخ : چهار شنبه 27 / 8 / 1392 | 2:56 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

گفتاري درباره بلوچ و بلوچستان

فريدون جنيدي
آريائيان باستان، آنانکه پيش از يورش بابل باستان (= اژي دهاک، ضحاک) ميزيستند،

همه از يک نژاد بودند و نژاده... و هيچ نشان، از تيره‌هاي گوناگون در ميان آنان، در دست نيست.
پس از پيروزي فريدون بر ضحاک ]شش هزار سال پيش[ با گرم شدن هوا و کم شدنِ نم، در ايران،

دو تيره از آريائيان در جست‌وجوي آبشخور و کشتزار بسوي اروپاي امروزين، و آسياي ميانه رهسپار گشتند.
گروه نخست در «اوستا»، کهنترين نامة آرياييان جهان: amirias «سَئيريمَ» sairima ناميده شدند که در زبان

پهلوي «سَرم» و در زبان فارسي «سلم» خوانده مي‌شوند، و اينان همان تيرة «سرميتان»اند که در

پژوهش‌هاي اروپائيان نيز از آنان ياد مي‌شود.
گروه دويم که به آسياي ميانين رفتند، ayriut «تور» نام گرفتند که، نام توران را بر کشور خويش نهادند.
گروه سيم که در ميهن ماندند و سختي‌هاي گرما و خشکسالي را بجان خريدند، و مهر ايران را برتر از

دشواريهاي زندگي بشمار آوردند، با نام «ايرج» از آنان ياد مي‌شود، که در زبان پهلوي «اِيريچ» خوانده

مي‌شوند، و واژة ayria «اَئيرْيَ» اوستايي، يا «اِير» و ايران فارسي از آن برگرفته شده است.
چون... کوچندگان با سختي‌هاي زندگي در سرزمينهاي تازه، ياد کشور ميانين در دلشان زنده شد،

آهنگ ايران کردند، و ايرج را کشتند!... و نخستين کسان که به خونخواهي ايرج برخاستند،

باشندگان «کوه مانوش» ]کوهي که دماوند در ميانة آنست[ بودند، که در اوستا از آنان با

نام arqic CUnAm «مانوش چيثرَ» و در پهلوي سوفـﻠﺕاا «مانوش چيتر» و در زبان فارسي

منوشچهر، يا منوچهر ياد شده است.
arqic چيثرَ در اوستا «چيتر» در پهلوي و «چهر» در زبان فارسي برابر است با «نژاد»... و از

آنجا که نژاد کسان؛ در روي يا رُخِ آنان پديدار مي‌شود. در زبان فارسي، نرم‌نرم... اين واژه بجاي

«رخ» بکار گرفته شد، با آواي «چهره».
چون در آن هنگام؛ باشندگان البرز مرکزي با نام «نژاد مانوش»، شناخته مي‌شوند، روشن است

که در ديگر مرزهاي ايران نيز بايستي دودمانها، و تيره‌ها و نژادها، شناخته شوند! و چنانچه منوچهر

نام يک تيرة ايراني است ]که در آنزمان پادشاهي ايراني در دست ايشان بود[، ديگر نام‌هاي آن

هنگام با پاژنام ]= لقب، عنوان[ «پهلوان» هر يک، نمادِ يکي از تيره‌هاي ايراني است که در نبرد

منوچهر با دشمنان ]سلم و تور[ جنگيدند، و بر آنان پيروز شدند.
پهلوانان نامبردار که در آن نبرد همراه «نژاد مانوش» بودند، در خراسان ]مشرق[ «سام» پهلوان

و در خوروران ]= مغرب[ «قارن» يا «کارَن» فرزند «کاوه» بشمار ميروند، و چنين آرايش سپاه،

نشان آن دارد که ايرانيان ميانين بهمراه ايرانيان خراسان در خوروران همگي در نبرد، هنباز بوده‌اند.
در پايان هنگام منوچهر – تيره‌ها بيشتر مي‌شوند، و نام زال پهلوان سيستان، کشواد فرزند

ديگر کاوه به آنها افزوده مي‌شود که خود نشان از گسترش دودمانها دارد.
يک دوره پس از آن، هنگامي است که نام‌هاي زال، توس، گودرز، گيو، فريبرز، زنگه شاوران،... پديدار

مي‌شوند، و آنکس که در اين پژوهش بنام او نيازمنديم گودرز پهلوان پير ايران است که در شاهنامه

از وي با پاژنام فرّ آزادگان ]= ايرانيان[ ياد شده است:
چنين گفت؛ کان، فرّ آزادگان        سپهدار، گودرز کشوادگان
گودرز شاهنامه، در زبان پهلوي گوتَرز gôtarz خوانده مي‌شود که بخش نخست آن گوت است

که نام دودماني بزرگ در خوروران ايران باشد، و در اين هنگام، نوشته‌هاي همسايگان ايران نيز بياري

ما مي‌آيند، که از اين نام، بگونه «گوتي»، يا «گوتيوم» ياد کرده‌اند.
آنان از تيره‌اي که پيشتر از گوتيوم؛ بر سرزمينهاي خوروَراني ايران ]کردستان، آذربايجان،

لرستان[ فرمان مي‌رانده‌اند با نام کِشوو kešvô ياد کرده‌اند، و شاهنامه نيز گودرز

را «گودرز کشوادگان» ميخواند.
ديگر پهلوانان ايران را يک يا دو فرزند بيش نبوده است، اما از شاهنامه پيدا است که گودرز

را فرزندان بسيار بوده، و گاهگاه از هفتاد فرزند وي نام مي‌برند.
چو گودرز و هفتاد پورِ گزين        همه نامداران با آفرين
و چنين مي‌نمايد که کوهستان اَبَرسِن ]که با نام يوناني زاگرس خوانده مي‌شود[ و سرزمينهاي

سرسبز و پردرخت آن، بگسترش دودمانها ياري رسانده است و بزرگترين فرزندان گودرز، «گيو»

است که پهلوان لرستان بود، و شگفتا که هنوز در ميان لران، که تيره‌ها با پسوند «وند» ناميده

مي‌شوند، همچون «فولادوند» «شيرک وند» «سکوَند» «مَکوند»... يک تيرة بزرگ؛ هنوز «گُوت وند»

ناميده مي‌شود که يادگار نام و گوتي و گوتيوم است! گسترش دودمان‌هاي وابسته بگودرز، چنانکه

يادآوري شد، بيش از همة دودمانهاي ايراني بوده است، چنانکه افزون بر دودمان‌هاي «لر» و «لَک» که

نزديکترين دودمان‌ها به گودرز و کردستان‌اند، در خراسان نيز از يکي از پسران گودرز بنام «گژدهم»

آگاهي داريم، افزون بر وي «بيژن» نبيرة گودرز در بجنور و بيهق ميزيسته، و در آذربايجان نيز:
سپاهي که از بردع و اَرْدَبِيل        پسِ پشتِ گودرز بودند خيل
ديگر فرزند نامبردار گودرز «رُهّام» است که در شاهنامه بيشتر؛ با پاژنام «شير» از وي ياد شده است...

و همين پهلوان است که نياي بلوچان گرامي است!
در يک نامة کهن پهلوي بنام نامکي شَتريهائي اِيران، که صادق هدايت، نخستين بار، آنرا با

نام «نامه شهرستانهاي ايراني» بفارسي ترجمه کرد، و اکنون با همين نام، شناخته مي‌شود،

دربارة رهّام چنين آمده است:
«فـت‌اضتو : ﴽﺪوت جخدغم : ك‌تﴽﻠو ي‌ات لاا ﺔ صدغفق ي‌غفدغ غضل‌ﴽﻠ اج ت‌اا وحت خل‌فدغ ﺋﺒك‌خدغيو

خل‌ تسﻬ ضت‌اﺑ    ﺑاغ ي‌ات.
«شتريستاني رَخوت، رَهامي گوترزان کرت، پَت هان گاس کاش اسپورَچ نَر(ي) تور اُوژت، اوش

يبْگوخاکان هَچ آنوذ سْتُوْ بکَرت»
که ترجمة آن چنين است:
شهرستان رَخوت را رهام گودرزان بساخت، بدان جاي که «اسپورچ» پهلوان توراني را بکشت و

يبغوخاقان را از آنجا ستوه کرد (بستوهانيد)
اما شهرستان «رَخوت» که در اين نامه آمده است، بزبان فارسي «رَخود» خوانده مي‌شود

«گرديزي» در زين‌الاخبار، اندر کار يعقوب ليث سيستاني گويد:
«پس، از سيستان به بُست آمد، و بُست را بگرفت، و از آنجا به پنجواي و تگين‌آباد آمد، و با؛

رتبيل حرب کرد، و حيله ساخت، و رتبيل را بکشت ]بگرفت، درست مي‌نمايد، زيرا که

رتبيل نام شهري بوده است[، و پنجواي و «رخود» را بگرفت، و از آنجا بغزنين آمد»
از نام «رَخود» يا «رَخوت» در سنگنوشته‌هاي داريوش آنجا که خشترپات (بگفتار يوناني ساتراپ)‌هاي

شاهنشاهي هخامنشي را برمي‌شمرد، با نام «رخج»، همواره کنار «گَدارَ» (= قندهار) ياد شده است!

و شايستة نگرش است که در کنار نام رخوت و رخود در نامه‌هاي پس از اسلام، گاهگاه از نام رخج

نيز ياد شده است: «امير محمد (برادر و زنداني مسعود غزنوي)... بر قلعة رخج آوردند و بنشاندند»
امروز، برادران پشتون؛ در آن سرزمين‌ها بسيار شده‌اند، تا آنجا که قندهار، با داشتنِ گروه درخورِ

نگرشي از تاجيکان، بگونه کانوني از پشتون نژادان درآمده است، اما هزار سال پيش چنين

نبوده است و عبدالحي حبيبي که خود پشتون و پيشتاز پشتون‌گرايي بود، در زيرنويس کاروانسراي

«ماريگله» چنين آورده است:
«ماريگله با ز بَر گاف، کُتل کوچکيست در 35 ميلي ماوراي شرقي دريا ]رود[ سند، بين تکسيلا، و

راولپندي، که نقطة نهايي گندهار و کشور پشتون شمرده مي‌شود، و تاکنون بهمين

نام معروف است»
از گفتارهاي يادشده چنين بر مي‌آيد که گروهي از نژاد گودرز نيز، بسوي سرزمين‌هاي

جنوبي سيستان و نيمروزان (بلوچستان کنوني) کوچ کرده‌اند، و زبان آنان نيز کهن، و در بسا

واژه‌ها همسان زبانهاي کردي است و گاهگاه در برخي واژه‌ها کهن‌تر از کردي نيز هست.
نمونه چند واژة ايراني را برمي‌رسيم:
اوستايي:    کَئينين    kainin   
پهلوي:    کَنِيچَک    kanēčak   
بلوچي:    کَنِيچ    kanēč   
کردي:    کِچ    kəč    (دُوَر، کناچه knāča)
تبري:     کيجا    kījā   
فارسي:    کنيزک    kanēzak    دخترک دوست داشتني
                                                                                   *           
اوستايي:    رَئوچَنْگْهْ    raôčangh   
فارسي باستان:    رَئوچَ    raôèa   
پهلوي    رُوچ    rôè   
بلوچي    رُوچ    rôè   
کردي    رُوژ    rôè   
کرماشاني    روژ    rūž   
فارسي    روز    ruz   
                                                                                  *           
اوستايي    اَپ    ap   
پهلوي     آپ    āp   
بلوچي    آپ    āp   
فارسي    آب    āb   
کردي    آو    āw   
                                                                                  *           
اوستايي    اَسْرو    asru   
پهلوي    ارس    ars   
بلوچي    هَرس    hars   
بلوچي    اَرس    ars   
کردي    اَسْرْ    asr   
فارسي     اشک    ašk   
                                                                                 *           
اوستايي    آتَرْشْ    ātarš   
اوستايي    آتَرْ    ātar   
پهلوي    آتور    ātur   
پهلوي    آتخش    ātaxš   
بلوچي    آچِش    āčeš   
کردي    آگِر    āgər    (آوِر)
فارسي    آذر    āzar    (آتش ātaš)
                                                                                *           
پهلوي    آماتَک    āmātak   
بلوچي    آماتَگ    āmātag   
کردي    آمادَ    āmāda   
فارسي    آمادَ    āmāda    
سپاهان و تهران    آمادِ    āmādē   
                                                                                *
چون در شاهنامه رهام (سازندة رَخوت و رُخج) فرزند گودرز است، پس بلوچان گرامي

فرزندان گودرز کشواد اند، و نژاد از کاوة آهنگر برافرازندة درفش کاويان، (و رهانندة ايرانيان از ستم يکهزارسالة بيگانگان)

داراند... و درود بر فرزندان، و شاد؛ روان نياکان ارجمندشان، که در گسترة تاريخ ايران همواره نگهبان مرزهاي اين

سرزمين ميانة جهان بوده‌اند.

 


برچسب ها: fg,]sjhkبلوچستان

تاريخ : سه شنبه 19 / 8 / 1392 | 4:41 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

 

حقیقت دریای مکران همراه با اسناد
دوستان  عزیز همانطور  که گفته  ام  و نیز میدانید  ناحیه  وسیعی از جنوب  بلوچستان  را مکران میگویند

که  از شرق  هرمزگان  شروع شده و به کراچی  پاکستان  ختم  میشود  و تقریبا ده ها برابر برخی  از کشورهای

  حاشیه  این  دریا  علی الخصوص عمان   میباشد  البته  شایان  ذکر هست  درصد چشمگیری از جمعیت

کشور  عمان   یعنی  تقریبا  نصفی از ان  را  بلوچ ها  تشکیل  میدهند  و نیز بلوچها  در برخی  کشور های 

عربی  دیگر  نظیر امارات و بحرین اقلیت  به معنای واقعی  کلمه  محسوب  نمیشوند .

سرزمین مُکران نام ناحیه اصیل آریایی نشین در جنوب شرقی ایران زمین می باشد که دارای اقوامی

دلاور و جنگجو با قدمتی بیش از سه هزار سال می باشد . بلوچ ها در طول تاریخ از دیدگاه زبان و نژاد

تشکیل دهنده بخش اصلی پیکره ایران بزرگ می باشند

بیایید   شاهنامه  را  باز  بگشاییم  و از دیدگاه  حکیم  ابوالقاسم  فردوسی  از 

مکران  بخوانیم

همه شهر مكران تو ویران كنی        چو بر كینه آهنگ شیران كنی

پراكنده لشكر همه گرد كرد                بیاراست بر دشت جای نبرد

زمین كوه تا كوه لشكر گرفت                     همه تیز و مكران سپه بر گرفت

بیاورد پیلان جنگی دویست               تو گفتی كه اندر زمین جای نیست

از آواز اسپان و جوش سپاه                  همی ماه بر چرخ گم كرد راه

تو گفتی بر آمد زمین بآسمان              دگر گشت خورشید اندر نهان

..................در اینجا  مجال  ذکر  تمام  مطلب  از شاهنامه نیست

 در اینجا  سعی  دارم    اسنادی را که  در بسیاری از  منابع  تاریخی  ذکر شده و با  قاطعیت 

دریای  مکران  در انها  با همین  اسم  یاد  شده  ارایه  بدم. امیدوارم مورد  پسند شما واقع  بشه

  و اگه کم و کاستی  مشاهده  شدش  با  نظراتتون  بنده  را  رهنمایی 

بفرمیایین.
1 . کتیبه های داریوش بزرگ  در  نقش  رستم: از  کتیبه های  به جا  مانده  از  داریوش  هخامنشی 

روشن میشود ای  منطقه  را مکا  یا مکران  و دریایی  جنوبیش  را  نیز به همین 

اسم میشناختند.
2.ابوالفدا    در کتابش  راجع  به مکران چنین میگوید:مکران  ناحیه ایست  بزرگ و عریض و بیشترش 

بیابانهاست  مردمش  همواره  دچار  قحطی  و سختی بودی  و  زندگی 

طاقت  فرسایی دارند.
3  در الباب  امده  است مکران  شهریست  میان  کرمان  تا  تیز  همان  بندر 

کنونی  و باستانی  تیس.


و بدهه  قریب  15  مرحله  هست.


4. و نیز در تقویم  اللبدان صفحه 397  راجع  به مکران  بزرگ  چنین  آمده هست:زبان مردم

مکران  مکرانیست  و پارسی و بازرگانانش دراعه و دستار میپوشند.مکران ولایتی  بسیار هست  لیکن 

بیشترش بیابان  بود  و قحط
و تنگی.
5.و نیز  در المسالک  و الممالک  حمدالله مستوفی  چنین  ذکر شده هست(صفحه151):مکران مملکتی

بزرگ است از اقلیم دویم وسعتش دوازده مرحله  دارالملکش فنر بور هوایش  گرمست و آبش از رود و  و

از دیگر  ولایت های  بزرگش مکس و باشقورد  از  شهر های  بزرگ آنند  و اکثر مردمانش 

صحرا نشین.
6. و نیز در دایره المعارف بزرگ  اسلامی  از آن  به عنوان  دریای  مکران  یاد 

شده هست.
7.سفرنامه  مارکوپولو  نیز مکران  را  شرح  داده هست.


8.در بعضی اسناد  ونقشه های  تاریخی  اروپایی  از  آن  به  عنوان  بحر  مکران  نام برده 

شده هست.(برگرفته از  ویکی دیا
9.  مکران  تقریبا  شامل  بخش  عظیمی از بلوچستان  ایران   و پاکستان و افغانستان و نیز

قسمتی  از استان هرمزگان و  شرق  کرمانست  و  در  کتیبه های  بیستون  و تخت  جمشید 

به  نام  ماکا  یا مکوران   به  عنوان  استان  چهاردهم  امپراتوری  هخامنشی  ثبت  شده هست.

در  دوره های  بعد نیز به همین  نام  مشهور  بوده  (باستانی)
10. در ایام  اسکندر  کبیر  مکوران  را  به  علت مجاورت  با  دریا   سرزمین  ماهی  خوران میگفتند

(و این  شاید  وجه  تسمیه  این کلمه  باشد)و یونانیان  باستان  نیز  این  سرزمین  را  با  این 

اسم میشناختند  و نیز با  نام گدروزیا
11. فرمانده ارتش اسکند  مقدونی(زیر نئارک)  نیز  در  گزارشات  جنگی  خود  این  دریا  را  ب

ا همین  اسم  و  نیز ارابا  نام  یونانی بلوچستان میشناختند
و............
 هزاران  اسناد معتبر  دیگه  راجع  به  این  سرزمین  و اسم  و اقعی  دریایش  موجود  هست.

و دریای  مکران  با این  جعل  اسما  هرگز از  یاد و خاطر مردم  ایران و نیز  دنیا  نخواهد  رفت.
  خوشبختانه  در  سالهای  اخیر  تلاش  های  برای  این  امر  و شناسایی  دریای  مکران  به 

جهانیان  شده  هست.از  جمله:
1.ساخت مستندی توسط کاظم  بایرام  بخش به نام  از  دریای  مکران  تا  خلیج  فارس.
2.دریای مکران مستند  تلویزیونی  نوروز بلوچستان به کارگردانی  آقای  هاشمزهی
3.درج نام  دریای  مکران   روی  نقشه  توسط دانشگاه  دریانوردی  و علوم  دریایی.
که البته  بسیار  کمست و نیاز به تلاش  و همت  بیشتر است  جهت    برگرداندن  و گرفتن 

حق  از  غاصبان  و جاعلان  اسمای  تاریخی.
 دوستان  بیاییم  و با تلاش   و همت کم نظیر خود  این نقشه  شوم  استعمارگران و

کشور های  عربی  را  نقش بر آب  کنیم.


                                                 باز  منت واران(سپاسگزارم از شما)


http://washnameshadad.blogfa.com/post/76


برچسب ها: دریایی مکرانبلوچستان

تاريخ : سه شنبه 19 / 8 / 1392 | 4:16 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

http://www.yvatan.ir/articles/231

 

آبشار زیبا و منحصر بفرد شالمال نیکشهر

رييس اداره ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري نيكشهر گفت: آبشار شالمال در
منطقه اي با همين نام در ۱۳ كيلومتري نيكشهر و در شرق روستاي جلائي كلگ از توابع
بخش مركزي در حاشيه جاده ترانزيتي نيكشهر - چابهار منطقه اي زيبا و ديدني اما ناشناخته است.
خيرالنساء اميري روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار ايرنا افزود: وجود آبشار بسيار زيبا از مزيتهاي
منطقه شالمال است كه آب آن سراسر منطقه را فراگرفته و

طبيعتي بسيار سرسبز و دلنشين را در دو سوي رودخانه و پايين دست آن بوجود آورده است.

وي بيان كرد: آب اين آبشار علاوه بر رويش گياهان مختلف در مسير رودخانه و ايجاد سرسبزي،
براي آبياري مزارع كشاورزي پايين دست نيز مورد استفاده قرار مي گيرد.

او گفت: شهرستان نيكشهر واقع در قلب بلوچستان برخلاف تصور هموطنان منطقه اي خشك و
كويري نيست بلكه از جاذبه هاي طبيعي متنوعي برخوردار است كه در فصول مختلف سال همراه
با طبيعت زيبا پذيراي مسافران داخل و خارج از سيستان و بلوچستان مي باشد.

رييس اداره ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري نيكشهر اظهار داشت: اين شهر در
فاصله ۵۱۰ كيلومتري جنوب زاهدان مركز استان سيستان و بلوچستان، از شمال و شمال شرق
به ايرانشهر، از جنوب و جنوب شرق به چابهار و از غرب به شهرستان فنوج و استان هرمزگان محدود شده است.

وي افزود: آب و هواي شهرستان نيكشهر در تابستان گرم و خشك و در زمستان معتدل است،
بادهاي باران آور موسمي در فصل تابستان و باران آور غربي در فصل زمستان در اين منطقه موجب
ريزش پراكنده باران مي شود.

اميري گفت: شهرستان نيكشهر علاوه بر آثار تاريخي حائز اهميت با داشتن جاذبه‌هاي طبيعي
فراوان نظير نخلستانهاي قديمي، باغهاي ميوه هاي گرمسيري، چشمه هاي آبگرم و آبشارهاي
طبيعي به عنوان يكي از قطبهاي ويژه گردشگري در استان پرجاذبه سيستان و بلوچستان به حساب مي آيد.

چشمه هاي آب گرم و آبشارهاي طبيعي اين شهرستان به سبب داشتن املاح معدني،
خواص طبي و شفابخش برخي بيماريها همواره پذيراي گردشگران بسياري است.

رييس اداره ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري نيكشهر اضافه كرد: علاوه بر آبشار
شالمال مناطق ديدني و تفريحي و آبشارهاي گرگان، بلپير، تنگه سرحه، شگيم از جمله مناطق
مهم گردشگري شهرستان نيكشهر به شمار مي روند.

وي ادامه داد: وجود حيوانات نادر چون خرس سياه بلوچي و ديگر گونه هاي نادر جانوري نيز
نشاندهنده ظرفيت و توانمندي اين منطقه براي زيست حيات وحش است كه اين خود جاذبه ديگري
براي گردشگران و طبيعتگردان محسوب مي شود.

 


موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: آبشارهای بلوچستانبلوچستان

تاريخ : چهار شنبه 13 / 8 / 1392 | 8:20 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |
*نمایی از پسکوه*
 
 
 
 
 

برچسب ها: پسکوهبلوچستانسرسوره

تاريخ : چهار شنبه 13 / 8 / 1392 | 7:58 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

واژه هاوکلمات غیر بلوچی به کار رفته در فرهنگ ولهجه بلوچی مختلط

استفاده از کلمات ولهجه های گوناگون در طول ایام بنا به دلایل زیادی باعث شده

که خیلی از فرهنگ اصیل ومیراث گذشته گان خود دور بمانیم ؛میراثی که احیای

آن فرهنگ ملتی است که سالیان متوالی در احیای سنن وفرهنگ بلوچستان

از هیچ کوششی دریغ نورزیده اند ؛ لذا شایسته نیست که به فراموشی سپرده شود  ٰ

زیرا در این صورت هیچ موزه یا مکانی برای پیدا کردن آن وجود نخواهد داشت ،

بر همین اساس اکنون فرصت است تا با احیای فرهنگ وگویش گذشتگان خود

هدیه مناسبی به آیندگان خود تحویل نماییم  .امروزه نسل جوان ما

متاسفانه به جای احیای سنت گذشتگان در فکر بر چیدن این سنن

وعادات می باشند که جای بسی تاسف می باشد .

در زبان بلوچی که از گویشهای متفاوت اما یک زبان مشترک تشکیل شده است

ٰ کلمات گوناگون وواژه های بسیاری از فرهنگهای مختلف بنا به همجواری و

تحمیل به این زبان چسبیده اند همجواری با دو زبان رسمی اردو در

پاکستان وفارسی در ایران کلمات زیاد وواژه های زیادی به این زبان تحمیل کرده است .

در ادامه به بعضی از این واژه های غیر بلوچی به کار رفته در لهجه و

گویش بلوچی ایرانی اشاره خواهیم کرد ٰ  دوستان عزیزی که می خواهند 

در این زمینه با ما همکاری نمایند و راهکار و مقاله های مربوط خود را با ما

در ارتباط بگذارند کمال تشکر وقدردانی را خواستارم ٰو ان شاء الله ازهمه

پیشنهادات دوستان استفاده خواهیم کرد.

 

واژه بلوچی (جایگزین)

واژه به کار رفته

واژه بلوچی (جایگزین)

واژه به کار رفته

شاباش

میرسی وممنون

وانک

تلفن

زانتکار

معلم واستاد

سبک جاه

مدرسه

گچین

انتخابات

مریض جاه

بیمارستان

جاه منند

ماندگار

دیگر

عصر

نادراه

مریض

دراه

خوب( صحت)

کماش

میانسال

پل

گل

چیر گیج

زیرانداز

سنگت

رفیق ؛ دوست

منت وارون

خیلی ممنون

زمین جنب یا دگار جُنْب

زلزله

لیّب

بازی

نَگَن

نان

إستار

ستاره

شؤر

مشورت

مَلَمْ

پماد

تَوار

صدا

تَمْبو (اور) لوگ

خیمه یا چادر

چالو،

روشن

دار یا لوتّ

هیزم

دست بتی

چراغ قوه

شُرْد

شُلْ

بَرْ

ثمر یا ثمره میوه

هیر

باشه یا باشد

وَشْتِرْ

بهتر

سولاخ یا کوند

سوراخ

بُرْزْ

بلند،ارتفاع

جان پر

چاق

بچار (اور) سیل

نگاه

وشْ

خوب

سیْلی کن (اور) بچاری

نگاه کردن

گَپْ

صحبت ؛خبر یا گویش

بالادی

بالا

شاباش

تشویق

جَهْل

پایین

گدْی

دستگیره در

چَکّاس

مسابقه

کوتّی

ساختمان

تاگ

پنجره

هورْ

باهم

بَهْر

شرکت

رهدربر

رهبر

بهْرزورَگ

شرکت کردن

تُپاکْ

وحدت

موتَلْ

ماشین

چاروک

تلویزیون

روپَگ

جارو

مُلک

وطن

تیْپ

رادیو

سَپت

سبد

کَلَگ

آبادی ؛ده وروستا

سَدَکْ

راه وجاده

تیره دور دَیَگ

قرعه کشی

هُنْگ

میل

مِىزلْ ،دَوار جاه

مسکن

هُنْگی کُرْت

میل کرد

ربَدْ ؛ سَواسْ

کفش

کَدَهْ ؛ گَدو

لیوان

چَمپَل

دمپایی

دَگار

زمین

دیه

دیو

رِدّ یا چِلْ

کثیف

چَلَدی

نردبان

چابی

کلید

کوشست

کوشش

کاکد

لجباز

مَسیتْ

مسجد

نالْ

قسمبقیه ادامه مطلب


برچسب ها: بلوچستان

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 6 / 7 / 1392 | 12:7 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

عوامل محرومیت در بلوچستان

از آنجا که مردم غیور بلوچستان ظلم و جور حکام و سلاطین ستمگر

زمانه را بر نمی تابیدند و در مقابل آنان قدعلم می کردند، این

خطه از ایران زمین همواره کانون توجه اربابان قدرت بوده ومدام

مورد تاخت و تاز آنان قرار گرفته است که مردم بی گناه و

بی دفاع را به خاک و خون کشیده ودستگاههای ظلم و

جور آنان چیزی جز خرابی و بدبختی برای این منطقه

به ارمغان نداشته اند

استان سیستان و بلوچستان که پهناورترین و جوانترین

استان کشور مطرح است دارای مشکلات فراوانی بوده که

به دلیل ضعف های مدیریتی و اختلاف سلیقه های قومیتی

طی 3دهه گذشته سبب شده تا بسیاری از منابع و

پتانسیل های ذاتی این استان کویری از دست رفته و

در این بین جوانان سیستانی و بلوچستانی چوب این

کوته فکری های را با جانشان داده اند بگونه ایی که

همه ساله براساس آمارهای رسمی شاهد افزایش

اشتغال زایی در شهرهای استان قرار داریم اما در

عمل شاهد افزایش بیکاران و ملحق شدن جوانان فارغ التحصیل

دانشگاهی به این صف طویل هستیم و آمارهای اشتغال زایی

هم در ظاهر برای گرفتن اعتبارات و بودجه های چند صد

میلیاردی پیاده سازی می شود که این توهم فقط پله های

ترقی و پیشرفت مدیران ضعیف النفس را فراهم کرده و

تنها موردی که برای این مدیران فرمایشی مهم  دارای

ارزش نبوده تلف شدن جوانان به عنوان مهمترین سرمایه های

جاریاین استان قرار دارد.بررسی ها نشان میدهد جوانان

بیکار این استان برای 100 هزار تومان از ناچاری و فقر

شدید مجبور به حمل مواد مخدر و دیگر کارهای

ضد امنیتی و کاذب می کنند.

مسأله اشتغال که یکی از اساسی ترین چالشهای همه

مناطق کشورمان است و در استان سیستان و بلوچستان

که به لحاظ شاخص های توسعه فاصله های زیادی با

سایر مناطق دارد از اهمیت و حساسیت ویژه ای برخوردار است .

اشتغال پدیده ساده ای نیست ، و دارای ابعاد و جوانب

گوناگون می باشد و تمام عوامل اقتصادی و اجتماعی

که بر توسعه به طور کلی مؤثرند ، یا از آن تأثیر می پذیرند

بر روی اشتغال نیز کنش و واکنش دارند ، ساختار اجتماعی

- اقتصادی توسعه نیافته استان زمینه مناسبی

برای سرمایه گذاری و ایجاد فرصت های شغلی

فراهم نیاورده است . از سوی دیگر ارتقاء شاخص های

توسعه به ویژه شاخص های توسعه انسانی

مستلزم ایجاد فرصتهای شغلی و اشتغال مولد می باشد

، بنابراین ایجاد اشتغال در این استان علاوه بر اهداف

اقتصادی که افزایش تولید و درآمد را برای جمعیت و

اقشار فقیر و محروم جامعه را پیدا می کند و اتخاذ

سیاستهای اشتغالزایی به منظور توزیع مجدد درآمد

و رفع محرومیت و فقرزدایی را ضروری می سازد .

 استان سیستان و بلوچستان دارای ویژگی های متمایزی

است که ضرورت تأمین اشتغال و کاهش مشکل بیکاری

را بیش از پیش آشکار می نماید :

 براساس یافته های اولین گزارش توسعه انسانی

کشور در سال 1378 استان سیستان و بلوچستان در

مقایسه با سایر استانهای کشور از لحاظ شاخصهای

توسعه انسانی درپایین ترین رده ها قرارگرفته ، به ویژه

از لحاظ شاخص فقر .که میزان محرومیت را در سه

زمینه طول عمر، تحصیلات و درآمد نشان می دهد

استان بدترین شرایط را داشته است . در مناطقی مانند

سیستان وبلوچستان ایجاد اشتغال مفهوم ایجاد درآمد

برای گروهها و جمعیت های فقیر را دارد و سیاستهای

اشتغال برای گسترش عدالت اجتماعی و توزیع مجدد

درآمدها می بایست اتخاذ شود . فقر ومحرومیت شدید

بخصوص درمناطق روستایی وتراکم بسیارکم

جمعیت و پراکندگی شدید مراکز جمعیتی ، سرمایه

گذاری در این مناطق را فاقد توجیه اقتصادی ساخته

است و درمقایسه با سایر استانها سرمایه گذاری صورت

گرفته و در نتیجه زمینه اشتغال مولد کمتر فراهم گردیده است .

همچنین این استان به دلیل موقعیت ویژه جغرافیایی

صحنه بروز مشکلات است که پدیده مبادلات غیررسمی

و قاچاق از جمله آنها است . اگرچه وجود مرزهای آبی

وخاکی طولانی استان به طور بالقـوه از مـزیـت هـای

استـان مـحسوب می گردند ، اما در شرایطی که

برنامه ریزی دقیقی درخصوص مبادلات مرزی اعمال

نمی شود ، تاثیرمنفی بر روند ایجاد اشتغال مولد باقی

می گذارند ، به طوریکه ایجاد شغلهای کاذب و پردرآمد

باعث بی صرفه شدن کارهای تولیدی می گردد. عدم

بهره برداری درست ومناسب از ظرفیتها امکانات بالقوه

استان سبب گردیده است که ظرفیت ایجاد اشتغال

در استان محدود باقی بماند ، به عنوان مثال قابلیت های

استان در زمینه توسعه فعالیت های بازرگانی خارجی به

مراتب بیش از آن است که درحال حاضر بهره برداری مناسب

از آنها تا اندازه زیادی به تصمیم گیریها در سطح ملی ارتباط پیدا می کند .

 توان بخشی خصوصی استان برای ایجاد فرصتهای

شغلی جدید به دلایل گوناگون از جمله دوربودن

استان از مراکز ومحورهای اصلی توسعه کشور،

کمبودمنابع سرمایه ای ومحدودیتهای زیربنایی .

ناآشنایی به رشته فعالیت های جدید ، بازده ناچیز

فعالیتهای تولیدی در مقایسه با فعالیتهای غیررسمی

و بی بهره بودن از خصوصیات کارفرمایی بر اثر موانع

اجتماعی و فرهنگی چندان بالا نیست .

 در حال حاضر حدود 68 درصد از شاغلان استان در بخش

خصوصی مشغول به کار هستند که در مقایسه با سایر

استانها نسبت پایینی است .

لطفا به ادامه مطلب بروید

 


برچسب ها: محرومیت بلوچستانبلوچستان

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 23 / 6 / 1392 | 12:10 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

بی مقدمه

جنوب شرق ایرانست اینجا. آن دور دورها مکرانش می گفتند.

حالا شده است بلوچستان. ساکنینش بلوچند و خود را

یکی از اقوام اصیل ایرانی آریایی می دانند.

در اینجا زمین طبیعتش سخت و خشن است. و با ساکنین خود نیز نامهربانی ها

بسیار دارد. تاریخ گذشته این خطه از ایران زمین چندان که بخواهی کتابت نشده است.

اما وصف حال مردمانش در شاهنامه فردوسی طوسی هم او که میگوید

< عجم زنده کردم بدین پارسی> آمده است.و بسیاری از تاریخ نگاران

عرب نیز در نوشته های خود نامی و ذکری هرچند مختصر از بلوچستان به میان آورده اند


برچسب ها: بلوچستانجنوب شرقپسکوه

تاريخ : شنبه 12 / 6 / 1392 | 6:14 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

بی مقدمه

جنوب شرق ایرانست اینجا. آن دور دورها مکرانش می گفتند.

حالا شده است بلوچستان. ساکنینش بلوچند و خود را یکی از اقوام اصیل ایرانی آریایی می دانند.

در اینجا زمین طبیعتش سخت و خشن است. و با ساکنین خود نیز نامهربانی ها بسیار دارد.

تاریخ گذشته این خطه از ایران زمین چندان که بخواهی کتابت نشده است.

اما وصف حال مردمانش در شاهنامه فردوسی طوسی هم او که میگوید

< عجم زنده کردم بدین پارسی> آمده است.و بسیاری از تاریخ نگاران

عرب نیز در نوشته های خود نامی و ذکری هرچند مختصر از بلوچستان به میان آورده اند.


برچسب ها: بلوچستانجنوب شرقپسکوه

تاريخ : شنبه 12 / 6 / 1392 | 5:42 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

اي بلــوچســتان منـي مـاتيـن وطـــن
نــدرون پـه آ تهــي دشـــت و دمـــن
تهـي راهـا وتـي جـانا كــربــا ن كــنن
هــرجــا تهـي نام ببيت اودا زرشان كــنن
تــو مني ساء بـدل تــو منــي عشك و وفا
تو منـي واب و حيـال هجبر نبن چـه تـو جدا


برچسب ها: بلوچستانپسکوه

تاريخ : چهار شنبه 11 / 6 / 1392 | 11:37 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد