درباره وب

به وبلاگ خودتون خوش آمدید من جاسم پیرزهی از استان سیستان و بلوچستان هستم روستای پسکوه و هدف ما اطلاع رسانی و معرفی استانمان است و امیدوارم با نظرات خودتون ما را خوشحال کنید
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان pirzahi و آدرس jasem.pirzahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





جستجوی وب
لینک های مفید

http://s5.picofile.com/file/8128700818/%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D9%852.jpg

 

مصاحبه ای کوتاه با شاعر جوان دهستان پسکوه از توابع شهرستان سیب وسوران
محمد نعیم پسکوهی از شاعران نوپا و جوانی است از دهستان پسکوه
بیوگرافی:
-محمد نعیم پسکوهی متولد 1372 در دهستان پسکوه از توابع شهرستان

سیب و سوران و دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه زابل
از چه سالی شروع به سرودن شعر کردین ؟
-بنده سرودن شعر را به صورت رسمی و واقعی از کلاس دوم دبیرستان با نوشتن

شعر «مرد روزگار» آغاز کردم در واقع من تحت تاثیر شاهنامه ی فرودسی

و داستان های حماسی قرار گرفتم و بعد شروع به سرودن شعر نمودم.
اولین شعری که گفتن یادتون هست؟
-بله « مرد روزگار »  به وزن و سبک شاهنامه یعنی بر بحر متقارب و حماسی وار که

یک داستان واقعی از اجدادم که از پدر و نزدیکانم شنیده بودم.
سبک شعری که شما در اون شروع به نوشتن شعر کردید؟
-بنده در شعر به سبک کلاسیک( سنتی) و روش پیشینیان را پیروی می کنم و

در قالب های مختلف ( غزل، مثنوی، رباعی، چهار پاره، قطعه و دوبیتی) شعر

سرودم همچنین علاوه بر شعر های جدّی شعر طنز هم گه گاهی سرودم و از میان

شاعران بزرگ پیش از همه به اشعار فردوسی و بعد به اشعار سعدی مولانا، حافظ

و نظامی توجه خاصی دارم و از میان شاعران معاصر بیشتر اشعار پروین اعتصامی،

ملک شعارا بهار و سهراب سپهری علاقه و توجه دارم.
اوضاع شعری استان را چگونه ارزیابی می کنید؟
-اوضاع شعری استان نسبت به استان های دیگر وضعیت قابل توجهی ندارد چرا که

با توجه به محدویت های موجود و نبود مکان مناسب برای شاعران و صاحبان ذوق

این استان دچار بحران کم رونقی قابل توجهی می باشد.

چه کسانی شما را در این راه تشویق کردند؟
-مشوّق اولیه و اصلی من معلّم ادبیات دوران راهنمایی و دبیرستان جناب

آقای نورالله اله دادزهی. ایشان با شنیدن شعر مرد روزگار که اولین شعرم بود

بسیار خوشحال و مرا به ادامه ی این هنر ترقیب نمودند و از آن به بعد همیشه

شعرهای مرا گوش می کردند و مرا تشویق می نمودند.
یادتون میاد چند شعر گفتین؟
-تقریبا حدود 30 و اندی که جمعا حدود 400 بیت می رسد.
آیا شعری های که سرودی به مرحله چاپ رسیده؟
-تا حدودی
بهترین طنز پرداز از دیدگاه شما؟
-از شاعران پیشین به نظر بنده عبید زاکانی نسبت به طنز پردازان

هم دوره و ما قبل خود

بهتر توانسته که نکات بسیار باریکی در اشعار خود جای  دهد و از طنز پردازان

معاصر نیز محمد رضا عالی پیام و سعید بیابانکی.
آیا علاقه ای دارید که شعر بلوچی هم بنویسید؟
-زبان بلوچی زبان مادری بنده و به آن شوق و علاقه ی بسیار زیادی دارم اما

به دلیل اینکه خط و زبان نوشتاری( خط معیار) بلوچی را نمی دانم به خود

جرات نمیدم که به سرودن شعر بلوچی بپردازم اما عزم جدّی دارم که آن

را یادبگیرم و به سرودن شعر بلوچی و زبان مادری بپردازم.
سخن آخر و حرف پایانی:
-امیدوارم که بنده بتوانم در عرصه فرهنگ و هنر و نشر ارزش های اسلامی و  سنتی

ایرانی و قوم بلوچ گامی بردارم و در حفظ آن سهمی کوچیک داشته باشم.

 


موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوهبلوچستان
برچسب ها: مصاحبه ای کوتاه با شاعر جوانپسکوهیمحمد نعیم پسکوهیپسکوهشاعر نوپابلوچستان

تاريخ : چهار شنبه 9 / 4 / 1393 | 12:42 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

شعری طنز درباره جادّه پسکوه-خاش از محمد نعیم پسکوهی

 

گردشگری به پـسـکـوه آمـد بـه روزگاری

ماشـیـن او یـه فـرغون از این طرف: کُناری

بود بر سـرو پـکـالـش یـک پارچه ی کتانی

محـکـم نـمـوده آن را شُـل نـشـود زمـانـی

گفتـم به او هـلو، های: گفتا علیک اخی جان

گفتم عرب تـو هـسـتـی؟ گفتا اوکی بله هان

ماندم به گفتمانش کـو جـِن پـری نـبـاشد

یا این اوکی بله هـان لـفـظ لـری نـبـاشـد

دادم کمی به او آب تـا خـسـتگی درآرد

وز قصد گردش خود یک صـحـبـتی بر آید

گفتم چه شد که پسکوه قصد سفر نموده ای

گفتا که درد صد سال آید به در بـه زودی

گفتم که چیست دردت گو تا مـنـم بدانم

گفتا که کلیه هایم، اصـلا تـمـام جــانـم

من در تعجبی محض ماندم چه ربط دارد!

اینجا مگر که کــلیه از آسـمــان بـبـارد؟

گفتم که شوخ و بذله است‌یا اینکه‌من گرفتی؟

گفتا که جّد جّدم گفـتم سـخـن به سـفـتـی

گفتم که ربط پسکوه با کلیه ات چه چیز است

آیا غـذای آن خـوب یا آب آن تمیز است؟

گفـتـا کــه باش گویم: درد و دوای آن را

اول ز خـود بـگـویـم بـعـدش دوای جان را

گــفـتـا که خانه ی من در شهر اسلواکیست

لیکن که آب شربش بد بو، خراب و خاکیست

این کلیه های من هم  ز آنجا خراب و مست اند

دردش کنـــار بـاشـد، راه خـروج بـسـت اند

رفتـم بـه پـیـش دکـتـر تا درد آن بـگـویـم

وز بـعـد گـفـتـن آن راه و دوا بـجـویـم

دکتر کمی تـامـل، کـرد و بـلـنـد سرش را

گـفـتـا دوای دردت بـایـد زنـی درش را

گفتم خدا دهد خیر گو چیست آن دوایش؟

گـفـتا برو به پسکوه راهی عجیب پایش

از کنبروک به پسکوه جاده به حال ویبره

گویا ملات هستی لای کلوخ و زبره

هم سنگ کلیه را اوت هم موج و پیج بینی

هـم کاروان سوخت و  هم خاک توی بینی

یـا صـحـنـه های دیگر مثل شکستن سر

یا له به زیر ماشین یا خون کند زمین تر

یا مرگ کودکان را بی جرم و بی جنایت

فـاعـل مـنـو تـو هستیم ماشین کند عنایت

گـفـتـم اگـر بـمـیـرم نامم شود بسا شوم

گـفـتـا اگـر بـمـیـری گردی شهید مظلوم

گفتم که میروم لیک، راهش فقط همین است؟

گفتا که خیر از خاش کاسه همین زمین است!!!!

گفتم که حال اکنون از خاش تا به  پـــــسکوه

بهتر نمی تـوان رفــت بـی زجر و زحـمت اوه

گـفتــا کــلاه بـر سـر یا سـر کــلاه بـاشــد

رفتن به شـهـر پـسـکـوه هر دو به آه بـــاشـد

فرقش فـقـط در این است این سنگ کینه دارد

آن خـاک و گـرد بـسـیـار بـر خـود زمینه دارد

 

 


موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوه
برچسب ها: پسکوهمحمد نعیم پسکوهیپسکوهنعیم پسکوهیشعر طنزطنز

تاريخ : شنبه 6 / 3 / 1393 | 10:19 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد