محفل انس با قرآن کریم با حضور فرماندار، بخشدار، کمیته امداد، ریاست
آموزش و پرورش، هلال احمر و مردم در دهستان برگزار گردید./.
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوه
برچسب ها: محفل انس با قرآن در دهستان پسکوهپسکوهفرماندار سورانبخشدار سورانآموزش و پرورش سورانسیب و سورانمردم پسکوه
جلسه ای برای برگزاری مراسم افطاری کمیته امداد شهرستان در دهستان
روز جمعه مورخ 20 تیرماه 93 با کمک و همکاری دهیاران و شوراها منطقه
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاه
برچسب ها: افطاری در بلوچستانپسکوهبلوچستانکمیته امداد سیب و سورانسورانسیب و سوران
گلوله اي براي ولگرد مزاحم شهر
این بار دهیاران پسکوه برای اتلاف سگهای ولگرد دست به دامن شکارچیان شدند.
طبق آخرین گزارشات در گوشی رسیده تعداد 15 قلاده سگ ولگرد طی ۴ ساعت عملیات
شکار امروز به هلاکت رسیده است.
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوه
برچسب ها: کشتن سگ های ولگرد
مصاحبه ای کوتاه با شاعر جوان دهستان پسکوه از توابع شهرستان سیب وسوران
محمد نعیم پسکوهی از شاعران نوپا و جوانی است از دهستان پسکوه
بیوگرافی:
-محمد نعیم پسکوهی متولد 1372 در دهستان پسکوه از توابع شهرستان
سیب و سوران و دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه زابل
از چه سالی شروع به سرودن شعر کردین ؟
-بنده سرودن شعر را به صورت رسمی و واقعی از کلاس دوم دبیرستان با نوشتن
شعر «مرد روزگار» آغاز کردم در واقع من تحت تاثیر شاهنامه ی فرودسی
و داستان های حماسی قرار گرفتم و بعد شروع به سرودن شعر نمودم.
اولین شعری که گفتن یادتون هست؟
-بله « مرد روزگار » به وزن و سبک شاهنامه یعنی بر بحر متقارب و حماسی وار که
یک داستان واقعی از اجدادم که از پدر و نزدیکانم شنیده بودم.
سبک شعری که شما در اون شروع به نوشتن شعر کردید؟
-بنده در شعر به سبک کلاسیک( سنتی) و روش پیشینیان را پیروی می کنم و
در قالب های مختلف ( غزل، مثنوی، رباعی، چهار پاره، قطعه و دوبیتی) شعر
سرودم همچنین علاوه بر شعر های جدّی شعر طنز هم گه گاهی سرودم و از میان
شاعران بزرگ پیش از همه به اشعار فردوسی و بعد به اشعار سعدی مولانا، حافظ
و نظامی توجه خاصی دارم و از میان شاعران معاصر بیشتر اشعار پروین اعتصامی،
ملک شعارا بهار و سهراب سپهری علاقه و توجه دارم.
اوضاع شعری استان را چگونه ارزیابی می کنید؟
-اوضاع شعری استان نسبت به استان های دیگر وضعیت قابل توجهی ندارد چرا که
با توجه به محدویت های موجود و نبود مکان مناسب برای شاعران و صاحبان ذوق
این استان دچار بحران کم رونقی قابل توجهی می باشد.
چه کسانی شما را در این راه تشویق کردند؟
-مشوّق اولیه و اصلی من معلّم ادبیات دوران راهنمایی و دبیرستان جناب
آقای نورالله اله دادزهی. ایشان با شنیدن شعر مرد روزگار که اولین شعرم بود
بسیار خوشحال و مرا به ادامه ی این هنر ترقیب نمودند و از آن به بعد همیشه
شعرهای مرا گوش می کردند و مرا تشویق می نمودند.
یادتون میاد چند شعر گفتین؟
-تقریبا حدود 30 و اندی که جمعا حدود 400 بیت می رسد.
آیا شعری های که سرودی به مرحله چاپ رسیده؟
-تا حدودی
بهترین طنز پرداز از دیدگاه شما؟
-از شاعران پیشین به نظر بنده عبید زاکانی نسبت به طنز پردازان
هم دوره و ما قبل خود
بهتر توانسته که نکات بسیار باریکی در اشعار خود جای دهد و از طنز پردازان
معاصر نیز محمد رضا عالی پیام و سعید بیابانکی.
آیا علاقه ای دارید که شعر بلوچی هم بنویسید؟
-زبان بلوچی زبان مادری بنده و به آن شوق و علاقه ی بسیار زیادی دارم اما
به دلیل اینکه خط و زبان نوشتاری( خط معیار) بلوچی را نمی دانم به خود
جرات نمیدم که به سرودن شعر بلوچی بپردازم اما عزم جدّی دارم که آن
را یادبگیرم و به سرودن شعر بلوچی و زبان مادری بپردازم.
سخن آخر و حرف پایانی:
-امیدوارم که بنده بتوانم در عرصه فرهنگ و هنر و نشر ارزش های اسلامی و سنتی
ایرانی و قوم بلوچ گامی بردارم و در حفظ آن سهمی کوچیک داشته باشم.
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوهبلوچستان
برچسب ها: مصاحبه ای کوتاه با شاعر جوانپسکوهیمحمد نعیم پسکوهیپسکوهشاعر نوپابلوچستان
شعری طنز درباره جادّه پسکوه-خاش از محمد نعیم پسکوهی
گردشگری به پـسـکـوه آمـد بـه روزگاری
ماشـیـن او یـه فـرغون از این طرف: کُناری
بود بر سـرو پـکـالـش یـک پارچه ی کتانی
محـکـم نـمـوده آن را شُـل نـشـود زمـانـی
گفتـم به او هـلو، های: گفتا علیک اخی جان
گفتم عرب تـو هـسـتـی؟ گفتا اوکی بله هان
ماندم به گفتمانش کـو جـِن پـری نـبـاشد
یا این اوکی بله هـان لـفـظ لـری نـبـاشـد
دادم کمی به او آب تـا خـسـتگی درآرد
وز قصد گردش خود یک صـحـبـتی بر آید
گفتم چه شد که پسکوه قصد سفر نموده ای
گفتا که درد صد سال آید به در بـه زودی
گفتم که چیست دردت گو تا مـنـم بدانم
گفتا که کلیه هایم، اصـلا تـمـام جــانـم
من در تعجبی محض ماندم چه ربط دارد!
اینجا مگر که کــلیه از آسـمــان بـبـارد؟
گفتم که شوخ و بذله استیا اینکهمن گرفتی؟
گفتا که جّد جّدم گفـتم سـخـن به سـفـتـی
گفتم که ربط پسکوه با کلیه ات چه چیز است
آیا غـذای آن خـوب یا آب آن تمیز است؟
گفـتـا کــه باش گویم: درد و دوای آن را
اول ز خـود بـگـویـم بـعـدش دوای جان را
گــفـتـا که خانه ی من در شهر اسلواکیست
لیکن که آب شربش بد بو، خراب و خاکیست
این کلیه های من هم ز آنجا خراب و مست اند
دردش کنـــار بـاشـد، راه خـروج بـسـت اند
رفتـم بـه پـیـش دکـتـر تا درد آن بـگـویـم
وز بـعـد گـفـتـن آن راه و دوا بـجـویـم
دکتر کمی تـامـل، کـرد و بـلـنـد سرش را
گـفـتـا دوای دردت بـایـد زنـی درش را
گفتم خدا دهد خیر گو چیست آن دوایش؟
گـفـتا برو به پسکوه راهی عجیب پایش
از کنبروک به پسکوه جاده به حال ویبره
گویا ملات هستی لای کلوخ و زبره
هم سنگ کلیه را اوت هم موج و پیج بینی
هـم کاروان سوخت و هم خاک توی بینی
یـا صـحـنـه های دیگر مثل شکستن سر
یا له به زیر ماشین یا خون کند زمین تر
یا مرگ کودکان را بی جرم و بی جنایت
فـاعـل مـنـو تـو هستیم ماشین کند عنایت
گـفـتـم اگـر بـمـیـرم نامم شود بسا شوم
گـفـتـا اگـر بـمـیـری گردی شهید مظلوم
گفتم که میروم لیک، راهش فقط همین است؟
گفتا که خیر از خاش کاسه همین زمین است!!!!
گفتم که حال اکنون از خاش تا به پـــــسکوه
بهتر نمی تـوان رفــت بـی زجر و زحـمت اوه
گـفتــا کــلاه بـر سـر یا سـر کــلاه بـاشــد
رفتن به شـهـر پـسـکـوه هر دو به آه بـــاشـد
فرقش فـقـط در این است این سنگ کینه دارد
آن خـاک و گـرد بـسـیـار بـر خـود زمینه دارد
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوه
برچسب ها: پسکوهمحمد نعیم پسکوهیپسکوهنعیم پسکوهیشعر طنزطنز
برگزاری جشنواره فرهنگی ورزشی، بازیهای بومی محلی،
نمایشگاه صنایع دستی و موسیقی محلی
در روستای پسکوه با همکاری مردم و مسئولین
در تاریخ 1393/03/03
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوه
برچسب ها: پسکوهجشنواره فرهنگیموسیقی محلیصنایع دستیسوزن دوزی
دهیاران و معتمدین محلی می توانند نقش مهمی در همبستگی اجتماعی ایفا کنند
دهیاران سفیران دولت در مناطق روستایی هستند.
سه دهیار پسکوه
(مهرآباد: بهزاد پیرزهی)،(ده بالاو قلعه: عابد پسکوهی)،(کهن کریم: محمد صالح زومکزهی)
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاه
برچسب ها: دهیاران پسکوهدهیار پسکوهعابد پسکوهیبهزاد پیرزهیمحمدصالح زومکزهیپسکوه
حضور سرپرست دفتر نمایندگی صندوق بیمه اجتماعی روستایی
در بخش مرکزی و روستای پسکوه شهرستان سیب و سوران
روز جمعه مورخه 93/02/04 آقاي تيمور خداپرست سرپرست دفتر نمايندگي صندوق بيمه اجتماعي روستائيان و عشاير استان ،در جمع اهالی روستای پسکوه حضور و به معرفی صندوق بیمه اجتماعی روستائیان و عشایر پرداختند. در مسجد روستا با روحانی و رئیس شورای روستا و در جمع مردم دیدار و به بیان شرایط عضویت و مزایای صندوق پرداختند ، و با اهداف و مزایای صندوق بیمه اجتماعی روستائیان و عشایر آشنا نمودند.
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوه
برچسب ها: حضور آقای خداپرست به پسکوهپسکوهبیمه پسکوهبیمه صندوق روستایی
***ضمن تقدیر وتشکر از فرماندار، معاون فرماندار، بخشداری محترم و
همچنین دهیار محترم پسکوه***
طی مراسمی در روز جمعه مورخه 5/اردیبهشت/93 به مناسبت تقدیر و تشکر از زحمات
دهیار قبلی پسکوه جناب آقای صیدمحمد زومکزهی توسط شورای محترم،
بخشدار عزیز و امام جمعه در مسجد جامع این روستا و در حضور
جمعی از برادران انجام شد و لوح تقدیری به جناب آقای زومکزهی اهدا گردید.
ما هم از دهیار قبلی روستا بخاطر زحماتشان تشکر می کنیم و برای دهیار
جدید توفیق خدمت بیشتر به این روستای محروم را داریم
تصاویر زیر گویای این مراسم هستند:
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوه
برچسب ها: دهیار پسکوه زومکزهیپسکوه
مدت مدیدی است كه مردم بلوچستان در تمام شهرها و بخش ها دچار
مشكل ارتباطی ، خصوصا تلفن می باشند ،همانطور كه عرض شد این مورد ،
مختص یك شهرستان و بخش نمی باشد ، متاسفانه در طول شبانه روز و
بطور متوسط ، مردم منطقه بیش از 12 ساعت دچار این مشكل هستند
ولی عملا اقدام مثبتی جهت رفع ایراد به چشم نمی خودرد ، خواهانیم
كه وزارت مربوطه و خصوصا شركت مخابرات كشور و استان در این زمینه
چاره اندیشی ی اساسی نمایند ، معتقدیم كه با توجه به محرومیت های
استانی و نبود امكانات برایر با دیگر استانها و دوری از مركز ، پهناوری استان ،
تعداد زیادی از تجار ، كسبه ، ارگانهای دولتی - خدماتی - آموزشی از این
وضعیت رنج می برند . لذا جهت سهولت و ارزانی خدمات ، انتظار است
كه مسئولین مربوطه رفع مشكل نمایند .
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهبلوچستان
برچسب ها: قطعی تلفن هاپسکوهتلفن های پسکوهسرسوره
اجرای طرح هادی روستای مهرآباد با پیگیری مستمر دهیار محترم بهزاد پیرزهی
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوه
برچسب ها: اجرای طرح هادی پسکوه مهرآبادمهرآبادپسکوهمهرآبادپسکوه مهرآبادمهرآباد پسکوهطرح هادی
27 فروردین 1392
همه ما خوب یادمونه...
یک سال گذشت خیلیامون فراموش کردیم که خداوند یک فرصت زندگی دیگه بهمون
داد تا به خودمون بیایم و بیراهه رو ول کنیم و سر شاهراه اطاعت و فرمان برداری
رب مون بگیردیم خیلیامون عهد کردیم که دیگه وقت سوی گناه نرویم، دیگه حق
کسی را پای مال نکنیم، دیگه دل کسی رو نشکنیم، خیلیامون قول دادیم که
آدم شیم نه آدم نما، آره زلزله 27 فروردین 92 سراوان از ذهن هیچ یک از ساکنانن
این شهر پاک نمیشه زلزله به قدرت7/8 دهم ریشتر خیلیامون گفتم شانس آوردیم
که 95 کیلومتری زیر زمین بود. ولی کمتر کسی متوجه الله و رحمتی و حکمتی که
در عذابش نهفته بود شد بیایید به عهدی که با خدا در سختی بستیم در آسایش
و راحتی فراموش نکنیم اگه خدای نکرده گناهی، خطای آزمون سرسزده از ته دل توبه کنیم
که دیگه نافرمانی پروردگار را نکنیم.
برچسب ها: زلزله سراوان
بررسی تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه روستایی ایران
(مطالعه موردی روستای کله هوک از توابع شهرستان سراوان استان سیستان و بلوچستان در 6 دهه اخیر)
یکی از موضوعاتی که همواره مورد توجه اقتصاد دانان، روانشناسان و به خصوص جامعه
شناسان قرار گرفته است بحث توسعه روستایی و شناسایی عوامل مؤثر بر توسعه نیافتگی روستایی بوده است.
در زمینه توسعه روستایی « دیاسن معتقد است توسعه روستایی راهبردی است که به منظور
بهبود زندگی اقتصادی و اجتماعی گروه خاص از مردم (روستاییان فقیر) طراحی شده است.
این فرایند شامل بسط منافع توسعه در میان فقیرترین اقشاری است که در مناطق روستایی
در پی کسب معاش هستند، این گروه شامل کشاورزان خرده پا، خوش نشینان و کشاورزان
بی زمین است». در نتیجه توسعه روستایی شامل فرایند عمیقی از تغییرات در کل جامعه است.
این فرایند روشی برای افزایش فرصت های قابل دسترسی برای فرد و افزایش
امکانات بهره وری از آنهاست (ازکیا، بی تا، 21).
هدف های توسعه روستایی در محدوده یک بخش خلاصه نمی شود،
بلکه مواردی چون بهبود و بهره وری، افزایش اشتغال، تأمین حداقل قابل قبول غذا، مسکن،
آموزش و بهداشت را در بر می گیرد (ازکیا، بی تا، 21)
کشورهای جهان سوم از جمله ایران از دیرباز اقداماتی را در جهت توسعه روستایی
انجام داده اند و هدفشان بهبود و توسعه اقتصادی ـ اجتماعی روستایی بوده است.
که اصلاحات ارضی یکی از این اقدامات در جهت رسیدن به این هدف بوده است
ولی در ایران در زمان محمدرضا شاه اصلاحات ارضی بیشتر برای تثبیت موقعیت شاه
انجام گرفت و عملاً تغییر چندانی در ساختار اجتماعی ـ فرهنگی و اقتصادی روستایی ایجاد نکرد
و بسیاری از تغییرات و روند رو به رشد زندگی روستایی را بعد از انقلاب ما شاهد هستیم.
رساله حاضر ضمن توجه به برداشت های متفات از مفهوم توسعه در مکاتب جامعه شناسی،
با رویکردی التقاطی و با طراحی مدل تلفیقی که در پرتو نظریه های توسعه به طور عام و
توسعه و توسعه نیافتگی روستایی به طور خاص مطرح شده تدوین شده است. در ارتباط
با روستای کله هوک سعی شده است به کاربرد نظریه هایی که با شرایط روستا همخوانی دارند
پرداخته شود هر چند برای این کار نیاز به مطالعات جدی تر است. روشی که برای مطالعه
روستا مورد استفاده قرارگرفته روش های مطالعه موردی و تاریخی بود که به نظر می رسید
روشهای مناسبی باشند هر چند اگر با روشهای پیمایشی و سایر روشهای تحقیق
همراه می شد بر اهمیت کار می افزود. همچنین در این رساله خدماتی که انقلاب اسلامی ایران
به روستا ابراز داشته و به خصوص آزادی از قید خوانین و عاملان ظلم و ستم مورد توجه قرار
گرفته است و عدم توجه دولت قبلی را با ذکر نمونه هایی مدنظر قرار دادیم. برای فهم بیشتر،
ابتدا رساله را با چارچوب مفهومی و نظری شروع و سپس به توضیح روش شناسی آن پرداختیم.
در فصول بعدی به منظور آشنایی بیشتر، ابتدا توضیحاتی کلی در مورد روستای کله هوک در
زمینه مشخصات جغرافیایی و تاریخیِ، نظام طبقاتی قبل و بعد از انقلاب و مالکیت و نظام
بهره برداری و در ادامه به ساختارهای اقتصادی و اجتماعی روستا پرداخته شده است.
در پایان یادآور می شوم که این رساله هر چند نمی تواند تمام اطلاعات و مطالب مربوط
به روستا را تحت پوشش قرار دهد ولی امید است که سرآغاز مطالعات دیگری باشد
برای همه کسانی که به عمران و آبادی روستا می اندیشند.
پیرزهی
پژوهشگری علوم اجتماعی
مفاهیم و نظریه های توسعه و کاربرد آن در کله هوک
نام نظریه |
نام نظریه پرداز |
خلاصه |
کاربرد در بررسی روستای کله هوک |
تکاملی توسعه |
1ـ هاریس 2ـ اسپنسر |
حرکت جامعه از ساده به پیچیده |
آثار و نشانه هایی از حرکت جامعه روستایی کله هوک از ساده بودن به پیچیده بودن را می توان پیدا کرد منتهی این موضوع بیشتردر ساختارهای اجتماعی ـ فرهنگی نمود پیدا می کند تا در ساختارهای اقتصادی |
نوسازی |
ردفیلد |
تقسیم جوامع در دگرگونی اجتماعی به دو دسته قومی و شهری به همراه خصوصیات آنها |
خصوصیات جامعه قومی از نظر ردفیلد ارتباط تنگاتنگی با خصوصیات روستا داردضمن آنکه حرکت از قومی به شهری را هم می توان مشاهده نمود. |
ایرنشتاد |
جوامع سنتی: جوامع خیلی محدود و محصور جوامع مدرن: جوامعی گسترده و انطباق پذیر با شرایط متنوع داخلی و خارجی |
ویژگیهای جوامع سنتی با این موضوع ارتباط پیدا می کند |
|
دیویدمک کله لند |
نقش انگیزش به عنوان میل و نیاز به پیشرفت در حرکت به سوی توسعه یا عدم توسعه. شکل گیری آن از طریق جامعه پذیری از همان اوایل زندگی افراد و تقویت آن در دوران بعدی از طریق آموزشهای لازم و مطبوعات |
این نیازی است که کاربرد آن در منطقه به شدت احساس می شود و نهادهایی از قبیل آموزش و پرورش و خانواده می توانند نقش اساسی را در تقویت این میل ایفاء کنند. |
|
اسملسر |
تفکیک کارکردی عناصر ساختی به طور کامل در جامعه پیشرفته و عدم تفکیک در جامعه توسعه نیافته(استقرار واحدهای تخصصی شده و مستقل به جای واحدهای قبلی) |
تفکیک کارکردی عناصر ساختی به نحو مناسبی در منطقه صورت نگرفته است و این شاید به خاطر شرایط موجود در منطقه باشد از جمله اینکه شرایط موجود به چنین تفکیکی تن ندهد. |
|
اورت راجرز |
عناصر خرده فرهنگ دهقانی از قبیل عدم اعتماد متقابل در روابط شخصی، تقدیرگرایی، پایین بودن سطح آروزها و تمایلات، خانواده گرایی و...) مانع تجدد و نوسازی روستایی |
عناصر خرده فرهنگ دهقانی را می توان در جامعة مورد مطالعه تشخیص داد. |
|
روستو |
مراحل پنج گانه رشد اقتصادی: 1ـ جامعه سنتی 2ـ شرایط ماقبل از خیز اقتصادی 3ـ مرحله خیز اقتصادی 4ـ مرحله بلوغ 5ـ مرحله مصرف انبوه |
بسیاری از ویژگیهای مرحله اول مدنظر روستو یعنی جامعه سنتی را می توان مشخص کرد هر چند نمونه هایی از ویژگیهای مرحله دوم را می توان دید ولی تا رسیدن به مرحله پنجم فاصله بسیار زیادی وجود دارد. |
مشخصات جغرافیایی کله هوک
از نظر تقسیمات کشوری ده کله هوک جزء دهستان پسکوه، بخش سیب و سوران،
شهرستان سراوان، استان سیستان و بلوچستان است که در فاصله 91 کیلومتری
شمال غربی سراوان، فاصله 56 کیلومتری شمال غربی سوران در (شصت و یک درجه و سی و پنج دقیقه)
طول شرقی و (بیست و هفت درجه و سی و شش دقیقه)عرض شمالی
جغرافیایی در ارتفاع 1287 متر از سطح دریا قرار گرفته است.
حدود و سعت
منطقه کله هوک حدود 15 کیلوتر مربع وسعت دارد، که از روستاهای اطراف به
وسیله رودخانه و دشت ها و زمینهای کشاورزی از سایر دهات جدا می شود.
دهاتی که در اطراف این منطقه واقع شده اند بر حسب فاصله و حدود عبارتند از:
پسکوه در 6 کیلومتری جنوب شرق، تنگ تنور در حدود 3 کیلومتری شمال شرق،
کشی آباد حدود 4 کیلومتری شمال، سیاه دک 2 کیلومتری شمال غربی، سرسوره 3 کیلومتری
شمال غربی واقع شده است.(اداره جغرافیایی کشور، 1364: 51)
جاده ای که از سوران و پسکوه به این روستا می رسد به دو قسمت فرعی و اصلی تقسیم
می شود که جاده فرعی امکان ارتباط با روستای تنگ تنور و سیاه دک و سپس
سرسوره را میسر می سازد و جاده خاکی اصلی که روستا را مستقیماً به سر سروه
وصل و در نهایت پس از عبور از چند روستا به شهرستان خاش منتهی می شود.
قابل ذکر است که راه فرعی در منتهی الیه غربی روستای سرسوره به راه اصلی
متصل می شود. به موازات جاده خاکی اصلی، جاده جدید در حال
ساخت و آسفالت شدن و آماده سازی است.
شناسائی اجمالی
راه عمومی کله هوک جاده آسفالته ای است که از شمال غربی شهرستان سراوان شروع و پس
از گذشتن از شهر سوران، در فاصله 50 کیلومتری به دهستان پسکوه می رسد، و این جاده
آسفالته از منتهی الیه خروجی پسکوه به سمت کله هوک به جاده خاکی مبدل گشته و
دنبالة آن در ده کله هوک بر طبق آنچه در بالا گفته شد به طرف دهات مجاور یعنی تنگ تنور،
سیاه دک و سرسوره ادامه می یابد.
ناهمواری
کله هوک در منطقه ای دشتی واقع شده است این دشت از اطراف توسط ناهمواریهای بیرک
و اشکند محدود و محصور می شود.
کوهها
کوه اشکند که جهت شمال غربی ـ جنوب شرقی نسبت به شهرستان سراوان که مختصات
قله آن به طول (شصت و یک درجه و پنجاه و یک دقیقه) و عرض جغرافیایی
(بیست و هفت درجه و سی و هشت دقیقه) است در شمال و شمال شرقی
روستا واقع شده است و در جنوب و جنوب غربی روستا کوههای بیرک واقع شده اند
و در جنوب شرقی دشت سوران قرار دارد. در حقیقت این دشت ناودیسی است
بین دو طاقدیس کوه اشکند از طرفی و کوههای بیرک از طرف دیگر که هر دو کوهستان تقریباً
به موازات هم باجهت دشت مورد نظر می باشند. کوههای بیرک به صورت رشته نسبتاً باریکی
به طول 98 کیلومتر و عرض بین 2 تا 8 کیلومتر توأم با کوه کهبت(شهر زابلی) را تشکیل می دهد.
بلندترین قله این رشته 2740 متر است که در 72 کیلومتری جنوب شرقی خاش و در 15 کیلومتری
شرق روستای نیلگان قرار دارد. این کوهها، دیوارة غربی و جنوب غربی واقع و طاقدیس
غربی و جنوب غربی دشت کله هوک را تشکیل می دهند و کوههای اشکند دیواره
شمال و شمال شرقی را در بر می گیرد و حد جنوب شرقی این کوهها را دشت سوران فرا می گیرد.
رودها
رودخانه روتک که در تقسیمات کشوری با اشتباه رودخانه سیاه دک خوانده شده است
ولی ما آن را در اینجا به همین نام می خوانیم از شمال شرقی روستا می گذرد و باعث
جدایی این ده از روستای تنگ تنور شده است این رودخانه که دارای جهتی تقریباً از
شمال و شمال غربی به جنوب شرقی است بیشتر از همه، از کوههای اشکند
سرچشمه می گیرد. رودخانه دیگری هم که در زبان محلی گزآبدار گفته می شود
از غرب روستا می گذرد و به سمت شمال و شمال شرق روستا انحراف پیدا می کند
و در منتهی الیه شمال شرقی به رودخانه روتک می پیوند. این رودخانه نسبت
به رودخانه روتک از وسعت و حجم آب کمتری برخوردار است و تقریباً از دشتهای اطراف
و نزدیک به کوههای بیرک سرچشمه می گیرد.
منظرة کلی
اگر روی یکی از تپه های دشتی که کله هوک در آن قرار دارد ایستاده به اطراف بنگریم در
شمال پستی ها و بلندیهایی که پوشیده از پوشش گیاهی که عمدتاً از نوع گز و نخل
وحشی و... است و همچنین تقاطع رودخانه گزآبدار و رودخانه روتک که باعث جدایی
و فاصله با ده کشی آباد شده است رامی توانیم مشاهده کنیم. جنوب این منطقه
کاملاً باز است و بعد از آن تا فاصله چند کیلومتری به منطقه انتهای رشته کوههای
بیرک می رسد. در قسمت غرب هم تپه هایی را می توان دید که در بعضی
نقاط جلوی دید چشم ما را می گیرند.
مشخصات خاک
در مورد مشخصات خاک اگر مطالعه تحقیقاتی انجام گرفته است متأسفانه به آن دسترسی
پیدا نکردیم، ولی خاکی که در اطراف روستا قرار دارد بیشتر به صورت شنی و شوره زار است.
رنگ خاک در این نواحی سفید رنگ متمایل به زرد است. این خاک آمیخته با
سنگ است که در میان آنها تکه های سفید رنگ شوره زاری که در زبان محلی
به دلیل رنگ سفید آنها گرچ(گچ) گفته می شود دیده می شود.
خاکهای زمینهای زراعی هم از همین نوع خاکها هستند که چندان خاک حاصلخیز
برای کشاورزی نیستند که جز با زحمت زیاد نمی توان محصولی از آن به دست آورد.
زمینی که برای اولین بار برای کشت آماده می شود لایه های نمک به راحتی در
آن نمایان هست و اعتقاد بر این است که با چند بار آبیاری، این نمک ها از بین
می روند و این موضوع با توجه زمینهای زراعی موجود با واقعیت منطبق است.
آب و هوا
در مورد آب و هوای ده کله هوک بایستی یادآور شد که مقدار باران و درجة حرارت
و روزهای یخ بندان و ابر و آفتابی بودن هوا و سایر مشخصات آب و هوایی آن اگر
اندازه گیری هایی صورت گرفته دسترسی به آن امکان پذیر نبود ولی می توان
اذعان کرد که دما در روزهای گرم تابستان به حدود 40 درجه یا بیشتر از آن می رسد
و در زمستان به صفر یا چند درجه زیر صفر می رسد. که همان ویژگی آب و
هوای بیابانی داخلی ایران را شامل می شود.
باران
مقدار باران سالانه در این منطقه بسیار کم است. و گاهاً خشکسالیهای
پیاپی به تحلیل رفتن زیاد اراضی زیر کشت می انجامد.
یخ بندان
روزهای یخ بندان بیشتر در فصل زمستان به خصوص در دی ماه و بهمن ماه اتفاق می افتد.
پوشش گیاهی منطقه کله هوک
در اینجا به برخی از گیاهان علفی و بوته ای و درختان منطقه کله هوک اشاره می شود:
1ـ گون(Govan(بنه)2ـ گز 3ـ اس پست(espost)(یونجه) 4ـ پوچنک( ) (پودینه یا پونه)
5ـ درنّا(deranna)(درمونه) 6ـ گز 7ـ نخل وحشی( 8ـ کنار(Konar): به فارسی
آن را کنار گویند، موسم آن اسفند است و میوه اش شفت گوشتدار است.
9ـ هنجیر(henjir) (انجیر) 10ـ خارشتر 11ـ بارهنگ(bareheng) 12ـ برنجاسک( )(بومادران)
13ـ توُد(to:d)(توت)14ـ کرک(kark) به فارسی آن را استبرق، غلبلب، عیوش، عشر، کرک،
خرگ، عشار، اکرن، مدان و غرق گویند، به صورت درختان کوچک یا درختچه دیده می شود
که دارای شیرابه ای تلخ بوده و گل آن صورتی یا صورتی متمایل به بنقش است.
15ـ مک(mok)(نخل) 6ـ هنار(henar)(انار) 7ـ هنگور(hangur)(انگور) 8ـ کلپورک(kalporak)(کلپوره)
9ـ ازگند(Ezgend)(آویشن) 10ـ گلگلانجوک(gelgelanjuk)(هندوانه ابوجهل):
گیاهی است از خانوادة هندوانه دارای برگهای متناوب با بریدگهای عمیق است.
میوة آن شبیه به هندوانه است. اندازه آن تقریباً به اندازة پرتغال معمولی است.
11ـ اسپنتان (اسپند یا اسفند) 12ـ مور(mor)(مرغ) 13ـ مورد(مورد) و...
جانوران اماکن مسکونی
حیواناتی که در اماکن مسکونی به طور اهلی زندگی می کنند عبارتند از:
1ـ سگ
2ـ گربه که به دو صورت اهلی و وحشی دیده می شود.
سگ را اهالی به خاطر پاسبانی نگهداری می کنند و برای هارتر شدن آن(گیرنده تر شدن)
در گذشته به آن در طولگی فلفل می دادند.
گربه را می توان در بعضی از خانواده ها دید. علاوه بر اینها بایستی از گوسفند، الاغ؛ گاو،
مرغ به عنوان دام اهل نام برد. به جز حیوانات اهلی فوق دسته ای از حیوانات
موذی نیز در اماکن مسکونی این منطقه زندگی می کنند که عبارتند از:
1ـ مار 2ـ موش 3ـ عقرب 4ـ رطیل 5ـ مارمولک
مار و موش و همه موارد فوق در دیوار و سقف خانه ها و سقف های مخروبه خشتی
زندگی می کنند که بمحض مشاهده شدن کشته و نابود می شوند.
پستانداران
پستاندارانی که دراین منطقه زیست می کنند بیشتر همان حیوانات اهلی هستند که
در اماکن مسکونی از آنها نگهداری می شود، این دسته از حیوانات عبارتنداز:
گاو، گوسفند، الاغ، سگ، مادیان
حیوانات آب زی:حیوانات آب زی این منطقه منحصر است و عبارتند از:
1ـ ماهی 2ـ قورباغه
ماهی از متداولترین حیوانات آب زی است که در آب های روان و جوی ها به صورت سیاه
رنگ و سفید رنگ دیده می شود. قورباغه ها بیشتر در آبهای راکد، آبهای روان، برکه ها
و ته مانده های آب دیده می شوند و در همین محل ها نیز تخم گذاری می کنند.
پرندگان
پرندگان این نواحی هم به طور اهلی و هم به طور وحشی مشاهده می شوند.
پرندگان اهلی اغلب در منازل تربیت می شوند و فرآورده های مختلف آن مورد استفاده قرار می گیرد
این پرندگان عبارتند از: 1ـ بوقلمون 2ـ کبوتر سفید 3ـ مرغ و خروس
تقریباً تمامی منازل دارای مرغ و خروس هستند و کم و بیش به تکثیر و نگهداری
آن علاقه نشان می دهند، در بین پرندگان نامبرده کبوتر دارای انواع مختلفی به ترتیب ذیل است:
1ـ کبوتر معمولی 2ـ کبوتر چاهی 3ـ کبوتر یاکریم
کبوتر چاهی به طور وحشی در دیواره قناتها و مجرای زیرزمینی آن زندگی می کند،
کبوتر یاکریم بیشتر در مزارع و درختان دیده می شود و گاهاً در منازل هم نگهداری می شود.
کبوتر معمولی را تنها کبوتر بازان به نگهداریش علاقه نشان میدهند. پرندگان
وحشی و اهلی که در این منطقه مشاهده می شوند به زبان محلی و توضیحات علمی برخی از آنها عبارتند از:
1ـ چاهیک( ): که در زبان فارسی کبوتر چاهی خوانده می شود.
2ـ کوگ( ): که به فارسی آن را «کبک»(Alectoris chukar) گویند و از خانواده قرقاول می باشد.
در بهار و تابستان پر سروصداست. تقریباً همیشه در دامنه ها و شیب های کوهستانی باز و سنگلاخ یافت می شود.
3ـ سیسو(sysso): به فارسی آن را تیهو گویند. یک ماکیان کوچک است که ظاهراً شبیه به کبک کوچک به نظر می رسد.
4ـ پیلپلشتک( ): که به فارسی آن را پرستو می خوانند و از خانواده پرستو می باشد. پرنده ای اجتماعی است.
آشیانه اش را از کاه و گل زیر لبه پشت بام طویله ها می سازد. این پرنده جزء حرام گوشتان است.
5ـ جنجشک( ): که همان گنجشک است که به دو صورت گنجشک معمولی و
دیگری گنجشک کوهی دیده می شود.
6ـ شب گردوک( ): در زبان فارسی به آن خفاش گویند.
7ـ سهردُلبک(Sohr dombok): در زبان فارسی به آن دم جنبانک زرد گفته می شود.
8ـ چَلول( ):که در زبان فارسی چکاوک گفته می شود و از خانوادة چکاوک است.
اصولاً پروازش ناشیانه به نظر می رسد. اغلب کنار جاده دیده می شود. روی زمین آشیانه می سازد
و جزء حلال گوشتان است.
9ـ کُلی(Koli)(گنجشک کاکل دار یا کاکولی) 10ـ بوم(جغد) 11ـ شاهیمک( ) (شاهین یا کلاغ)
12ـ چرز( )(هوبره کوچک) 13ـ چاکرُ( )(قرقره)14ـ شاتو ( )(کبوتر یاکریم)
بعضی از پرندگان فصلی هستند یعنی در اوایل بهار در این نواحی پیدا شده در اواخر پاییز رفته
رفته مهاجرت می کنند به عنوان نمونه پرستو از آن جمله است.
حشرات و سایر جانوران منطقه عبارتند از:
1ـ شاشک( )(پشه)2ـ گندگجو( )(رُتیل)3ـ بود( )(شپش)4ـ زوُم (zo:m)(عقرب) 5ـ کرم
6ـ کتک(ketak)(کنه)7ـ مَدک(madak)(ملخ)8ـ سوسک9ـ چرت( )(جیرجیرک)
10ـ دندسک(dandesk)(زنبور زرد)11ـ گودِر( )(زنبور قرمز)12ـ سوچنک( )(سنجاقک)13
ـ هزارپا14ـ کک15ـ مور16ـ مش ( ) (مگس) که شامل مگس خری، مگس سگی و مگس معمولی است
17ـ کاسلونک ( )(لاک پشت)18ـ خرگوش19ـ گوج( )(تمساح)20ـ تولک یا تولگ( ) (شغال)
21ـ دجوک(dajok)(خارپشت یا جوجه تیغی)22ـ ملّائو ک( )(پروانه) و غیره .
پس از بررسی جغرافیایی منطقه کله هوک به بحث در مورد مطالب تاریخی منطقه از اسنادو زبان مردم می پردازیم:
پیدایش نام و وجه تسیمه کله هوک(Kalleh huk)
قبل از هر چیزی باید این نکته را مد نظر قرار داد که در گزارش مشرح حوزه سرشماری سراوان
که توسط وزارت کشور رژیم سابق در سال 1335 انجام شده است، اسمی به نام کله هوک
در میان روستاهای منطقه پسکوه وجود نداشته یعنی روستای کله هوک در این
سال(1335)با عنوان دیگری ثبت گردیده است. در این گزارش در میان روستاهای
منطقه پسکوه سه روستا با تلفظی شبیه به کله هوک به نامهای کلگ، کلوکی،
کله چهار وجود داشته است. به نطر می رسد از میان سه روستا، کلگ و کلوکی و
از میان گلگ و کلوکی، کلگ شباهت بیشتری به کله هوک داشته باشد هم به
دلیل جمعیت آن و هم به این دلیل که از زمان پایه گذاری قنات این روستا را کیلوک
می نامیدند. ولی نکته قابل ذکر این است که در سرشماری1345 تا زمان حاضر
از این روستا به عنوان کله هوک یاد می شود و این نشاندهنده این مطلب است
که بین سالهای 1335 تا 1345 اسم قبلی روستا به کله هوک تغییر یافته است که
دلیل آن قابل تحقیق بیشتر است. پس روستا در تقسیمات کشوری از سال 1345 تا
به حال به همین نام یعنی کله هوک به ثبت رسیده است«واو» در قسمت دوم کلمه
یعنی«هوک» به صورت«اُ» کوتاه تلفظ می شود نه«اُ» بلند به هر جهت این کلمه به هر
نحو که تلفظ شود آن معنایی که مد نظر مردم است از آن استنباط نمی شود.
واژه ای که بین مردم رایج بوده و تا زمان حال ادامه دارد به صورت کلیوک یا کلَّ ـُ ک می باشد
و ک یا ـُ ک در زبان محلی پسوند تصغیر ساز است همانطور که در زبان و ادبیات فارسی
از این قبیل پسوندها به کثرت دیده می شود. و کل هم به معنی گودال است و شاید(ی)
موجود بین کل و ـُ ک برای ارتباط دادن دو جزء کلمه و زیبایی آن به کار برده شده است
.به هر جهت کلیوک یعنی گودال کوچک که گاه حکایت از منطقه کوچک و محدود هم دارد.
البته چون زبان بلوچی شاخه ای از زبانهای باستانی ایران است باید به ریشه تاریخی این
پسوند توجه کرد که این نیاز به تحقیق بیشتر دارد. ودر مورد کله هوک می توان گفت که
کسانی که این نام را در تقسیمات کشوری به ثبت رسانده اند احتمالاً آن طوری که باید
آشنایی کافی با زبان محلی و بومی مردم نداشتند. البته کسی که به نام گذاری روستا
به عنوان کلیوک یا کله اُ ک پرداخته قبل از هر کسی جناب آقای ملاحیدر زومکزهی به
دلیل سرپرستی قنات بوده است که شرح فعالیتهای او در ادامه خواهد بود. ایشان
ابتدا خود قنات را بدین نام خوانده اند ولی بعد از بنای منازل مسکونی در محل ورود آب
قناب به مزارع کشاورزی(محل فعلی روستا) به عنوان اسم روستا در نظر گرفته شده است.
همچنین این نکته را باید یادآور شد که کله اُ ک در آن زمان یک لفظ بوده که برای نام گذاری
مکانها خصوصاً قناتها به کار می رفته است که شاهد واقعی آن قناتی است که به موازات
روستای سیاه دک و در 2 یا 3 کیلومتری روستای کله هوک قرار داردکه هم کلیوک و
هم کهن(قنات) داد رحمن خوانده می شود.(مصاحبه با: نصیرپیرزهی: 1386)
تاریخچه کوتاه کاریز کله هوک
آنچه مسلم است که سنگ بنای اولیه روستای کله هوک توسط ملاحیدر زومکزهی گذاشته
شده است اما در پاسخ به این سئوال که چگونه ایشان تصمیم به انجام این امر می گیرند
می توان این گونه اظهار کرد که همزمان با حفر قنات سرسوره توسط آقایان لال بخش و
میرحسین خان، جناب ملاحیدر و شرکاء او شروع به حفر قنات کله هوک می نمایند.
بعد از مدتی لابخش و میرحسین خان پیش ملاحیدر می آیند و از او می خواهند که
قنات کله هوک را رها و به آنها در زمینه حفر قنات سرسوره همکاری نماید ضمن اینکه
کله هوک سرمایه اوست و بعداً می تواند کار حفر قنات آنرا پی گیری نماید.
آقای ملاحیدر با این شرط قبول می کند که یک شبانه(24ساعت) از آب قناب سرسوره
بعد از بهره برداری به او و هر کدام از شرکاء او تعلق بگیرد. آقایان لال بخش و میرحسین خان
این خواسته او رامی پذیرند. آقای ملاحیدر این موضوع را با شرکاء خود در میان می گذارد اما
شرکاء با اذعان به اینکه لال بخش آدم تندخو و بداخلاق است و در حین کار ممکن است
فحاشی کند با وجود تضمین ملاحیدر از جانب او با این پیشنهاد موافقت نمی کنند.
آقای ملاحیدر هم به تبعیت و همراهی با شرکاء از انجام این کار خوداری و کار حفر
قنات کله هوک را ادامه می دهند(مصاحبه با: شهداد زومکزهی: 1387)
اما ملاحیدر و همراهانش برای حفر کاریز کله هوک زحمات سخت و طاقت فرسایی را متحمل می شوند
و در جریان کار سهم داشتن افراد منوط به ادامه دادن تا آخر کار بوده است و در صورت نیمه کاره رها کردن،
نه تنها هیچ بهره ای از آب به فرد تعلق نمی گرفت بلکه کارهایی که فرد انجام داده بود نادیده گرفته
می شد و فرد دیگری به راحتی جایگزین آن می شد.(مصاحبه با: آدم پسکوهی: 1386) بعد
از مدتی کارکردن بر روی چاههای قنات آب به جریان می افتد برای اولین بار آب آن را در قسمت
پایین کهن دادرحمن(به موازات مزارع کشاورزی سیاه دک) پیاده می کنند در اینجا به انجام
کشاورزی می پردازند بعد از یک سال آب را به طرف پایین هدایت می کند و در هنگام عبور
از رودخانه گزابدار از یک ناودان که از کندة درخت نخل ساخته شده بود استفاده می کنند
و آب را به جایی که در حال حاضر زمینهای کشاورزی قرار دارند می رسانند و در اینجا زمینهای
کشاورزی بین ملاحیدر و شرکاء به 12 قسمت و 12 شبانه تقسیم می شود. در این زمان به
دلیل اینکه میزان آب قنات بسیار اندک بوده است از روشی که در زبان محلی به آن
«تشک بند»(tashk Band) گفته می شد استفاده می شد به این صورت که یک
مخزن ذخیره آب می ساختند و آب قنات را داخل آن رها می کردند و با بستن
دهنه آن منتظر می مانند تا پر شود بعد از پر شدن مخزن در آن را باز می کردند و
آب به طرف زمینهای کشورزی جهت آبیاری جریان می یافت. بعد از مدتی آب
قنات خشک می شود و به اجبار مردم به پسکوه مهاجرت می کنند و در این زمان
شناسنامه بین افراد توزیع می شود مردم به دلیل ترس و ذهنیت بدی که از حکومت و...
داشتند و اینکه دولت با اینکار می خواهد ما را به مالکیت خود درآورده و یا اصطلاحاً ما
را با خود ببرد این منطقه را ترک و به پاکستان و شهر پنج گور مهاجرت می کنند.
بعد از یک سال دوباره به ایران باز می گردند و کار بر روی قنات دوباره از سر گرفته می شود
البته در این زمان تعداد کمی از شرکاء قبلی بودند و شرکاء جدیدی هم می پیوندند
که کار تقسیم زمینها و آب با پیشنهاد ملاحیدر به روال قبلی باقی می ماند و فقط
کار بر روی قنات در جهت باز گرداندن آب انجام می شود. لازم به ذکر است که
روش تشک بند بعدها به وسیله کار گذاشتن مقنی(چاه کن) بر روی قنات توسط
آقای محمددوست ریگی و افزایش آب قنات از بین رفت و آب به صورت مداوم در
طول شبانه روز به طرف زمینها و مزارع جریان یافت. آب قنات به 12 شبانه
(یعنی 12 شبانه روز) تقسیم شده بود و هر شبانه متعلق به یک فرد بود
و در واقع مدار گردش 12 شبانه روز بود هر قناتی که احداث می شد باید
نیم شبانه یعنی معادل 12 ساعت به حاکم تعلق می گرفت و این یک قانون بود.
اسم این شبانه را که سهم حاکم در آن بود بیکار می گذاشتند به دلیل اینکه از
سوی حاکم هیچ کاری بر روی آن انجام نمی گرفت و خود مردم کارهای مربوط
به آن را انجام می داند و حاکم فقط سهم می برد لازم به ذکر است که حاکم در
روستای پسکوه مستقر بود. حاکم بعد از مدتی این سهم را به سرپرست قنات
در قبال گوسفند و یا سایرچیزهای دیگر می فروخت که در روستای کله هوک این
سهم به جناب ملاحیدر فروخته شد و در حال حاضر اسم این شبانه (بیکار) همچنان
جزء اسامی 12 شبانه موجود کله هوک می باشد. در این زمان حاکم پسکوه فردی
بنام محمدشاه بوده است. ملاحیدر محبوبیت و حرمت زیادی نزد او داشته است و
در بعضی از تصمیم گیری های موجود در پسکوه نقش عمده و اساسی
داشته و از او به عنوان کدخدا هم یاد می شده است.
(مصاحبه با شهداد زومکزهی: 1387)
با توجه به اظهارات موجود قدمت روستا از زمان پهلوی اول یعنی رضاخان شروع می شود
و از ردیف روستاهای قرن معاصر است و حوادث و وقایع تاریخی چندانی را نمی توان در آن مشاهده نمود.
منبع:جامعه شناسی(پیرزهی)
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوه
برچسب ها: مطالعه موردی روستای کله هوک -پسکوهجامعه شناسی روستاییپسکوهکله هوک
چگونگی مهاجرت زومک به پسکوه
محل زندگی اولیه زومک به همراه دو برادرش به نامهای سوری و ثابک و یک خواهرش
به نام بی بی، سرحد و مورپیش از توابع شهرستان خاش بوده است. که هر کدام از
آنها نسلهایی از خود به یادگار گذاشته اند. زومک نسل زومکزهی ساکن در منطقه
پسکوه، ثابک نسل ثابکی ساکن در دلگان (از توابع شهرستان ایرانشهر) و
سوری هم نسل سوری زهی ساکن در خاش و سرانجام بی بی، جد مادری
طایفه یار محمدزهی را تشکیل می دهند. زومک در اوایل جوانی و تجرد
از سرحد و مور پیش به دزک (سراوان) مهاجرت و مدتی را به عنوان نوکر
حاکمان این منطقه به فعالیت می پردازد و ازدواج او در همین زمان صورت می گیرد.
زومک به دلیل مهارت در تیراندازی و شجاع بودن از شهرت خاصی برخوردار بوده
و زبانزد خاص و عام می شود. به طوری که حاکم پسکوه به دلیل ترسی که
از حکام دیگر داشته و با توجه به شهرت زومک، او را به پسکوه می آورد تا به
عنوان پشتیبان از او در مواقع ضروری استفاده کند و به این ترتیب مهاجرت زومک
از دزک به پسکوه شکل گرفته و باعث ماندگار شدن او دراینجا و در واقع ماندگار
شدن نسل او می گردد و نام او پس از توزیع شناسنامه به عنوان فامیل فرزندان
و نوه ها و نتیجه های او حفظ می گردد. البته پس از مهاجرت، منزلت اجتماعی
ایشان از نوکری به سرداری و کدخدایی ارتقاء می یابد و این مرتبه بعد از فوت
ایشان به فرزندان بعد از او انتقال پیدا می کند به طوری که آقای ملاحیدر
زومکزهی بانی روستای کله هوک به تبعیت از جد خود در میان حاکمان
پسکوه از شهرت خاصی برخوردار بوده و مقام کدخدایی را به ارث برده بودند.
(مصاحبه با: شهداد زرمکزهی: 1387)
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوه
برچسب ها: ورود زومك به پسكوه وشكل گيري فاميل زومكزهيزومکزهیورود زومکزهی ها به پسکوهزومکزهی پسکوهپسکوه
صبح دیروزگردهمایی مورخ 92/12/19 دانش آموزان مدارس شهید چمران و ام البنین پسکوه به
منظور ایجاد انگیزه، با حضور مدیریت محترم آموزش وپرورش،معاونت محترم آموزش،دبیران
و دانش آموزان مدارس فوق برگزار گردید. در این مراسم آقای بهرامی در خصوص
مسائل آموزشی و تشویق دانش آموزان سال چهارم و برنامه ریزی برای کنکور ۹۳
سخنانی بیان نمودند. در پایان به دانش آموزان برتر جوایزی اهدا گردید.
برچسب ها: گردهمایی پسکوهپسکوهدبیرستان پسکوه
حضور شیخ الحدیث مولانا محمد یوسف حسین پور در تشیع جنازه حاجی دادرحمان
امروز مورخ 1392/12/14 در قبرستان قلعه پسکوه
برچسب ها: پسکوهشیخ الحدیث مولانا محمد یوسف حسین پورنماز جنازه حاجی دادرحمننمازه جنازه پسکوه
موسی بلوچ متولد آبان ماه ۱۳۴۵ و از کودکی ساز دونلی
زندگی:
«موسی بلوچ» از ۱۵ سالگی به نواختن دونلی پرداخت.
وفات:
موسی بلوچ در پنجشنبه ۲۲ دی ماه ۱۳۹۱ درگذشت.
بیمارستان نیکشهر امکانات کافی نداشت و قرار بود
بلوچ از مفاخر موسیقی و نوازندگی دست ساز «دونلی»
برچسب ها: موسی بلوچدونلی زندونلی بلوچستان بلوچستان
مهتاب نوروزی (درگذشتهٔ ۲۴ تیر ۱۳۹۱ در روستای قاسمآباد بمپور)
تعدادی از آثار مهتاب نوروزی در مجموعهٔ سعدآباد تهران
زندگی:
مهتاب نوروزی از کودکی سوزندوزی میکرد و در شانزده
او این هنر را از مادرش یاد گرفته بود.مهتاب هیچوقت
وقتی خواستگار برایم میآمد یک تکه پارچه برمیداشتم و
با این وجود اما میگفت که همهٔ دختران روستا فرزندانش
او نزدیک به ۵۰ سال روی پارچهها، نقش بلوچ زد تا آنجا
ادارهٔ میراث فرهنگی استان سیستان و بلوچستان از
در نهایت او در شامگاه جمعه ۲۴ تیر ۱۳۹۱ در زادگاهش
آثار:
دستآفریدههای این بانوی سوزندوز در نمایشگاههای
این بانو به جز سوزندوزی در پریواردوزی، سیاهدوزی،
او در جوانی بهخاطر ظرافت بیمانندی که در کار
تقدیرها:
مهتاب نوروزی از وزارت ارشاد نشان درجهٔ یک هنری
همچنین در سال ۱۳۸۶ فرهنگستان هنر از مهتاب
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: مهتاب نوروزیبیوگرافی مهتاب نوروزیدوچ بلوچدوخت بلوچماهرترین دوخت
صبح روز دوشنبه مورخ05/12/92 مدیریت محترم آموزش وپرورش
به اتفاق معاونت آموزش و نیروی انسانی و کارشناسان اداری
به منظور افتتاح کارگاه آموزشی دانش آموزی مجموعه
دروس ادبیات فارسی در دبیرستان ام البنین پسکوه حضور داشتند.
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوه
برچسب ها: کارگاه آموزشی پسکوهپسکوهمدرسه ام البنین پسکوهدبیرستان پسکوه
فرمانه سپاه سیب وسوران از افتتاح حوزه مقاومت بسیج در پسکوه سیب و سوران
به مناسبت گرامیداشت دهه فجر خبرداد.
پایگاه اطلاعرسانی سپاه سلمان، مراسم افتتاح حوزه مقاومت بسیج با حضور فرمانده
ناحیه مقاومت سیب وسوران، سردار مجتبی غفورپور فرمانده قرارگاه عملیاتی شهید
سجاد سراوان، نماینده ولی فقیه درسپاه سیب وسوران و امام جمعه سراوان،
فرماندارسیب وسوران وجمعی از مسئولان این شهرستان برگزار شد.
غلامرضاملایی در مراسم افتتاح حوزه سیدالشهدا گفت: شور و علاقه مردم نسبت
به بسیج باعث شد که ما برخود وظیفه بدانیم که این منطقه را با ایجاد یک حوزه
بسیج توسعه بدهیم تا جوانان با استعداد این منطقه بتوانند در عرصههای مختلف فعالیت کنند.
فرمانده سپاه سیب سوران محمدپیرزهی را به عنوان فرمانده حوزه مقاومت معرفی
و خواستار همکاری و هماهنگی بسیجیان و مسئولان شهر در پیشبرد برنامههای بسیج با وی شد.
برچسب ها: حوزه مقاومت بسیج در پسکوهپسکوه
افتتاح اولین مرغداری در روستای پسکوه
زیر نظر جهاد کشاورزی شهرستان
برچسب ها: مرغداری پسکوهپسکوهمهرآباد
جشن 22 بهمن امسال هم مثل سال های گذشته برگزار شد
با حضور رئیس آموزش و پرورش منطقه و معاون فرماندار
برچسب ها: جشن بهمن ماه پسکوهجشن پسکوه
سلام به دوستان عزیز
***گروپ واتس آپ بلوچستان افتتحاح گردید***
از دوستانی که جهت مشارکت در گروپ را دارند
به شماره 09158735223 کلمه اشتراک را بفرستن
با تشکر
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاهعکسهای از پسکوهبلوچستان
برچسب ها: شماره واتساپواتس آپپسکوهواتساپ بلوچستانبلوچستان
مروری بر تاریخ گذشته پسکوه و مشاهیر و بزرگان آن
1- موقعیت جغرافیایی
منطقه پسکوه در 90 کیلومتری غرب شهرستان سراوان قرار دارد.
فاصله پسکوه تا خاش حدود75 کیلومتر می باشد.
در گذشته – قبل از تقسیمات جدید کشوری یکی از دهستانهای
بخش سیب و سوران بود. از جنوب به شهرستان مهرستان
(زابلی- مگس) و از شمال به دهستان گشت و شهرستان
سراوان و از شرق به منطقه دشت سوران و مراد آباد و از غرب
به شهرستان خاش منتهی می گردد. قبل از انقلاب راه ارتباطی
سراوان به خاش بود. پس از انقلاب این موقعیت به منطقه گشت
واگذار گردید. پسکوه نیز شامل مناطق ذیل می باشد:
أ- منطقه پسکوه مرکزی شامل روستاها و آبادی های زیر:
کهن کریم، قلعه قدیمی پسکوه (معروف به کلا)، ده بالا –
دنّوک (نور آباد) و مهرآباد.[1] نیز مناطق عشایری کوه فهره
و کوه بیرک نیز جزء قلمرو پسکوه محسوب می گردند.
ب- منطقه سرسوره و توابع آن شامل: کله اُک، تنگ تنور( ترون)،
سیاه دِکّ، گنداپ، (قنداب)، کتوران، حق آباد[2]، گل کوشِن،
پیرسیر، نرمه اُک، قادرآباد و آبادی های عشایری هشانی،
کلّگ قلندر، پاساری، کام پیلی، بحتی[3]، شیری، و ...
2- اوضاع اقلیمی (آب و هوا)
آب و هوای پسکوه در زمستان نسبتاً سرد می باشد.
این امر به علت ارتفاع بلند منطقه نسبت به سایر مناطق
شهرستان سیب و سوران می باشد. نیز نزدیکی به
کوه بیرک و همسایگی خاش و کوه تفتان در خنکی هوا تأثیر دارد.
در تابستان مانند سایر مناطق بلوچستان تا حدودی گرم می باشد.
تقریباً با آب و هوای مهرستان هم سان است.
باران معمولاً در فصل زمستان تحت تأثیر باران مدیترانه ای می باشد.
در فصل بهار و تابستان باران های رگباری اقیانوس هند
موجب بارش باران پراکنده و تند می گردد که معمولاً
با خساراتی همراه می باشد.
در اواخر فصل زمستان ماه اسفند و اوایل بهار ماه فروردین
بادهای نسبتاً تندی در منطقه می وزد که در زبان بلوچی
به آن «سیس دِّرّ و کباه دِرّ»[4] می گویند.
3- کشاورزی
زمین های پسکوه از نوع خاک رُسی و قابل کشت می باشند.
در آن انواع محصولات قابل کشت می باشد.
از جمله: پیاز، باقلا، گندم، جو، ذرت محلی
( در اصطلاح محلی شهری) ذرت دانه ای،
و میوه های انار، انگور، خرما به عمل می آیند.
البته لازم به یاد آوری است که خرمای پسکوه
به علت برودت هوا در زمستان نسبت به سایر مناطق از
جمله سوران مرغوبیت کمتری دارد.
در فصل بهار گیاهان خودروی چون: سِمسور، مگیر،
پوترونک، زوران دگار (سیب زمینی بیابانی)، لمپُک،
پیمَلُک، کاندولا، تروپشوک، بیلدی، پَتِرک و... نیز به وفور یافت می شود.
4- امکانات و مواهب طبیعی وجود رودخانه «رود گُوَر» در پسکوه
باعث حاصلخیزی و آبادانی گردیده است. در کوه بیرک انواع گیاهان،
سبزیجات و میوه های فصول سال وجود دارد. انجیر کوهی هشّانی
و کلَّگ نیز بسیار مرغوب و ستودنی است. هر ساله مردم از
مناطق سراوان وسوران جهت تفریح به آنجا می روند.
حاج مسعود دهقان از دبیران جغرافیای سراوان به اتفاق استاد
راهنمایش از مناطق مختلف و طبیعی پسکوه دیدن نموده است.[5]
چشمه آب پیرسیر، زیارت حاجی یوسف در مهرآباد پسکوه، قلعه
تاریخی پسکوه، مدرسه قدیمی کهن کریم پسکوه، مدرسه
ابتدایی قلعه پسکوه، خانه های مهرابخان در مهرآباد، تخت اسلام خان
در جاده پسکوه به سرسوره،[6] گران خاتونان در کوه بیرک،
[7] گرّ پسکوه در مسیر پسکوه به سوران.
5- گذشته تاریخی و آثار قدیمی
6- افراد متشخص دینی
7- بزرگان و کدخدایان و ریش سفیدان
8- نتیجه گیری
[1] وجه تسمیه مهرآباد به خاطر آن است که مرحوم مهراب خان میرمرادزهی فرزند
حاجی محمد شاه (حاکم سِب)، آخرین خان پسکوه قناتی را بنیاد نهاد که اکنون به نام ایشان نام گذاری شده است.
زیرا پسکوه و توابع از قدیم الایام زیز نظر خوانین قلعه سیب اداره می گردید.
[2] نام قدیمی حق آباد (زنگرآپ) بود. بعدها به یمن ورود مولانا عبدالواحد سید زاده
(معروف به حضرت صاحب) به این منطقه و واگذاری آن به این شخص بزرگوار به حق آباد تغییر نام یافت.
[3] در منطقه مگس (مهرستان) نیز ابادیی به نام بحتی وجود دارد.
[4] علت نام گذاری آن این است که بادهای در این موقع سال باعث پاره شدن
لباس وقبا ( دربلوچی کباه) می گردد و از طرف دیگر سبب می گردد درختانی چون نخل خرما
سیس (لیف) را پاره نموده و جهت گرده افشانی آماده شوند. و سایر درختان و گیاهان
شاخ و برگ جدید در می آورند.
[5] رساله ایشان به نام « نگرشی به جغرافیای سیب و سوران» نام دارد. قبلاً در
کتابخانه دانشکده ادبیات زاهدان وجود داشت.
[6] لازم به یادآوری است که این مکان اکنون اثری از آن نیست، ولی در ذهن مردم هنوز
به یاد مانده است و این موضوع نیاز به تفحص بیشتری دارد.
[7] علت نام گذاری آن بنا به نقل قول بزرگان، عده ای از زنان و دختران در زمان
حمله مغول به کوه بیرک و پسکوه به خاطر آن که به دست بیگانگان نیفتند، خود را در
این برکه غرق کردند تا دست اجانب به آنان نرسد. این گونه مثال در تاریخ بلوچستان فراوان است
ونشان می دهد که بلوچ ها چقدر پای بند به مسایل اخلاقی و ناموسی و خانوادگی بوده اند.
منبع :http://zirrag12.blogfa.com
رویایی بی انتها
موضوعات مرتبط: پسکوه در یک نگاه
برچسب ها: پسکوهبهترین روستای ایرانبلوچستانبهترین منطقه ایران
روستای سرسوره یکی از روستاهای قدیمی و کهن از توابع شهرستان سیب وسوران می باشد
این روستا از طرف شمال به شهرستان خاش از طرف جنوب به شهرستان سوران از شرق به شهر
گشت واز غرب به کوههای بیرک جهت یابی می شود.
بنای این روستا توسط سه برادر بنام های:
لال بخش رسول بخش و قادر بخش فرزندان عاشور می باشد
جمعیت این روستا بیش از هزار خانوار می باشد و طوایف و قبایلی همچون:پسکوهی پیرزهی مزارزهی شهدادزهی
ملازهی دینارزهی الهوزهی پیرسیری پیرزهی بلوج زهی آسکانی شکرزهی جمشیدزهی شنبه زهی الهدادزهی
زومکزهی و...زندگی می کنند
شغل اصلی مردم این روستا کشاورزی و دامداری می باشد زمین های کشاورزی با آب قنات آبیاری می شوند
از محصولات عمده می توان از گندم جو ذرت مکه و پیاز نام برد
این روستا دارای 3قنات و 4 ملک می باشد بنام های کهوری.بنجی .کهنه کلا پرکی و کهن حاجی شیرمحمد می باشد
معتمدین و ریش سفیدان این روستا عبارتند از:
1.مولوی واحد بخش شنبه زهی امام جمعه و دهیار
2.عبدالرحمن الهوزهی عزیزالله پیرزهی وصادق شنبه زهی اعضای شورای اسلامی
3.محمدامین ملازهی.عبدالعزیزملازهی.مولوی ملک محمد دینارزهی.دوست محمد پسکوهی عیدمحمد زومکزهی .
محمد عمرپسکوهی .جان محمدزومکزهی و مولوی دادخدا جمشیدزهی معتمدین وریش سفیدان
اماکن مذهبی روستا
مسجدجامع سرسوره.مدرسه دینی مظهرالعلوم سرسوره.مسجدسلطان العلما.مسجداویس قرنی.مسجدامام شافعی
مسجدامام علی(ع).مسجد مولوی باسط .مکتب خواهران خدیجه الکبری وعیدگاه بزرگ
اماکن فرهنگی
دبستان بسطامی.دبستان عفت.راهنمایی شهدای مکه خونین .راهنمایی حضرت مریم(س).دبیرستان شهید مفتح.
دبیرستان عزت سرسوره
مرکز بهداشتی درمانی .پست بانک.درمانگاه.مهد کودک و پارک گواتام سرسوره
برچسب ها: سرسورهروستای سرسورهسرسورهسرشوره
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
برچسب ها: تعداد آبادي
سرزمین عشق بلوچستان
استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود ۱۸۱۷۸۵ کیلومتر
مربع پهناورترین استان کشور میباشد، که با قرار گرفتن در بین ۲۵ درجه و ۳ دقیقه
تا ۳۱ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خط استوا و ۵۸ درجه و ۵۰ دقیقه
تا ۶۳ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی از نصفالنهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از
کم تراکمترین استانهای کشور است. استان سیستان و بلوچستان از
دو منطقه سیستان و بلوچستان تشکیل میشود و از شمال به استان خراسان جنوبی
و کشور افغانستان، از شرق به کشورهای پاکستان وافغانستان، از جنوب به دریای عمان و
از مغرب به استانهای کرمان و هرمزگان محدود میشود.
شمال استان، برآمده از آبرفتهای رودخانه هیرمند، که بزرگترین دریاچه آب شیرین
جهان را در خویش جای دادهاست. کوه خواجه تنها پشتهٔ بلندی میباشد که در
منطقه مسطح سیستان خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است.
دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی
متر را در سال دریافت میکند و میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی متر میرسد.
این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که
میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش مییابد، خشکسالیهای مخرب توسعه
پیدا میکند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظهای
را نشان میدهد. وزش بادهای ۱۲۰ روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان میوزد
در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.
جنوب استان که وسعت متنوع اش را با دریای عمان گره زدهاست. این وادی
دارای طبیعتی کوهستانی میباشد. مناطق جنوبی استان با توجه به مجاورت
با دریای عمان و بهره گیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا
بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصههای اساسی اقلیم منطقهاست.
با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات
رودخانهای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از استان منابع محدود آبهای
زیر زمینی تنها امکانات تأمین آب بشمار میآیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان
با ۳۹۴۱ متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی
را فراهم آوردهاست (۱). با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵- ۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه
استان ۸/۱۳۹ میلی متر و میانگین دمای سالیانه ۶/۲۲ درجه سانتی گراد،
میباشد (۲). از لحاظ تقسیمات کشوری استان دارای ۸ شهرستان، ۳۲ بخش
، ۳۰ شهر، ۹۴ دهستان و حدود ۶۳۰۰ آبادی میباشد بلوچستان
زنده باد وجادوان در سایه مردان خدا
برچسب ها: سرزمین عشق بلوچستان
گفتاري درباره بلوچ و بلوچستان
فريدون جنيدي
آريائيان باستان، آنانکه پيش از يورش بابل باستان (= اژي دهاک، ضحاک) ميزيستند،
همه از يک نژاد بودند و نژاده... و هيچ نشان، از تيرههاي گوناگون در ميان آنان، در دست نيست.
پس از پيروزي فريدون بر ضحاک ]شش هزار سال پيش[ با گرم شدن هوا و کم شدنِ نم، در ايران،
دو تيره از آريائيان در جستوجوي آبشخور و کشتزار بسوي اروپاي امروزين، و آسياي ميانه رهسپار گشتند.
گروه نخست در «اوستا»، کهنترين نامة آرياييان جهان: amirias «سَئيريمَ» sairima ناميده شدند که در زبان
پهلوي «سَرم» و در زبان فارسي «سلم» خوانده ميشوند، و اينان همان تيرة «سرميتان»اند که در
پژوهشهاي اروپائيان نيز از آنان ياد ميشود.
گروه دويم که به آسياي ميانين رفتند، ayriut «تور» نام گرفتند که، نام توران را بر کشور خويش نهادند.
گروه سيم که در ميهن ماندند و سختيهاي گرما و خشکسالي را بجان خريدند، و مهر ايران را برتر از
دشواريهاي زندگي بشمار آوردند، با نام «ايرج» از آنان ياد ميشود، که در زبان پهلوي «اِيريچ» خوانده
ميشوند، و واژة ayria «اَئيرْيَ» اوستايي، يا «اِير» و ايران فارسي از آن برگرفته شده است.
چون... کوچندگان با سختيهاي زندگي در سرزمينهاي تازه، ياد کشور ميانين در دلشان زنده شد،
آهنگ ايران کردند، و ايرج را کشتند!... و نخستين کسان که به خونخواهي ايرج برخاستند،
باشندگان «کوه مانوش» ]کوهي که دماوند در ميانة آنست[ بودند، که در اوستا از آنان با
نام arqic CUnAm «مانوش چيثرَ» و در پهلوي سوفـﻠﺕاا «مانوش چيتر» و در زبان فارسي
منوشچهر، يا منوچهر ياد شده است.
arqic چيثرَ در اوستا «چيتر» در پهلوي و «چهر» در زبان فارسي برابر است با «نژاد»... و از
آنجا که نژاد کسان؛ در روي يا رُخِ آنان پديدار ميشود. در زبان فارسي، نرمنرم... اين واژه بجاي
«رخ» بکار گرفته شد، با آواي «چهره».
چون در آن هنگام؛ باشندگان البرز مرکزي با نام «نژاد مانوش»، شناخته ميشوند، روشن است
که در ديگر مرزهاي ايران نيز بايستي دودمانها، و تيرهها و نژادها، شناخته شوند! و چنانچه منوچهر
نام يک تيرة ايراني است ]که در آنزمان پادشاهي ايراني در دست ايشان بود[، ديگر نامهاي آن
هنگام با پاژنام ]= لقب، عنوان[ «پهلوان» هر يک، نمادِ يکي از تيرههاي ايراني است که در نبرد
منوچهر با دشمنان ]سلم و تور[ جنگيدند، و بر آنان پيروز شدند.
پهلوانان نامبردار که در آن نبرد همراه «نژاد مانوش» بودند، در خراسان ]مشرق[ «سام» پهلوان
و در خوروران ]= مغرب[ «قارن» يا «کارَن» فرزند «کاوه» بشمار ميروند، و چنين آرايش سپاه،
نشان آن دارد که ايرانيان ميانين بهمراه ايرانيان خراسان در خوروران همگي در نبرد، هنباز بودهاند.
در پايان هنگام منوچهر – تيرهها بيشتر ميشوند، و نام زال پهلوان سيستان، کشواد فرزند
ديگر کاوه به آنها افزوده ميشود که خود نشان از گسترش دودمانها دارد.
يک دوره پس از آن، هنگامي است که نامهاي زال، توس، گودرز، گيو، فريبرز، زنگه شاوران،... پديدار
ميشوند، و آنکس که در اين پژوهش بنام او نيازمنديم گودرز پهلوان پير ايران است که در شاهنامه
از وي با پاژنام فرّ آزادگان ]= ايرانيان[ ياد شده است:
چنين گفت؛ کان، فرّ آزادگان سپهدار، گودرز کشوادگان
گودرز شاهنامه، در زبان پهلوي گوتَرز gôtarz خوانده ميشود که بخش نخست آن گوت است
که نام دودماني بزرگ در خوروران ايران باشد، و در اين هنگام، نوشتههاي همسايگان ايران نيز بياري
ما ميآيند، که از اين نام، بگونه «گوتي»، يا «گوتيوم» ياد کردهاند.
آنان از تيرهاي که پيشتر از گوتيوم؛ بر سرزمينهاي خوروَراني ايران ]کردستان، آذربايجان،
لرستان[ فرمان ميراندهاند با نام کِشوو kešvô ياد کردهاند، و شاهنامه نيز گودرز
را «گودرز کشوادگان» ميخواند.
ديگر پهلوانان ايران را يک يا دو فرزند بيش نبوده است، اما از شاهنامه پيدا است که گودرز
را فرزندان بسيار بوده، و گاهگاه از هفتاد فرزند وي نام ميبرند.
چو گودرز و هفتاد پورِ گزين همه نامداران با آفرين
و چنين مينمايد که کوهستان اَبَرسِن ]که با نام يوناني زاگرس خوانده ميشود[ و سرزمينهاي
سرسبز و پردرخت آن، بگسترش دودمانها ياري رسانده است و بزرگترين فرزندان گودرز، «گيو»
است که پهلوان لرستان بود، و شگفتا که هنوز در ميان لران، که تيرهها با پسوند «وند» ناميده
ميشوند، همچون «فولادوند» «شيرک وند» «سکوَند» «مَکوند»... يک تيرة بزرگ؛ هنوز «گُوت وند»
ناميده ميشود که يادگار نام و گوتي و گوتيوم است! گسترش دودمانهاي وابسته بگودرز، چنانکه
يادآوري شد، بيش از همة دودمانهاي ايراني بوده است، چنانکه افزون بر دودمانهاي «لر» و «لَک» که
نزديکترين دودمانها به گودرز و کردستاناند، در خراسان نيز از يکي از پسران گودرز بنام «گژدهم»
آگاهي داريم، افزون بر وي «بيژن» نبيرة گودرز در بجنور و بيهق ميزيسته، و در آذربايجان نيز:
سپاهي که از بردع و اَرْدَبِيل پسِ پشتِ گودرز بودند خيل
ديگر فرزند نامبردار گودرز «رُهّام» است که در شاهنامه بيشتر؛ با پاژنام «شير» از وي ياد شده است...
و همين پهلوان است که نياي بلوچان گرامي است!
در يک نامة کهن پهلوي بنام نامکي شَتريهائي اِيران، که صادق هدايت، نخستين بار، آنرا با
نام «نامه شهرستانهاي ايراني» بفارسي ترجمه کرد، و اکنون با همين نام، شناخته ميشود،
دربارة رهّام چنين آمده است:
«فـتاضتو : ﴽﺪوت جخدغم : كتﴽﻠو يات لاا ﺔ صدغفق يغفدغ غضلﴽﻠ اج تاا وحت خلفدغ ﺋﺒكخدغيو
خل تسﻬ ضتاﺑ ﺑاغ يات.
«شتريستاني رَخوت، رَهامي گوترزان کرت، پَت هان گاس کاش اسپورَچ نَر(ي) تور اُوژت، اوش
يبْگوخاکان هَچ آنوذ سْتُوْ بکَرت»
که ترجمة آن چنين است:
شهرستان رَخوت را رهام گودرزان بساخت، بدان جاي که «اسپورچ» پهلوان توراني را بکشت و
يبغوخاقان را از آنجا ستوه کرد (بستوهانيد)
اما شهرستان «رَخوت» که در اين نامه آمده است، بزبان فارسي «رَخود» خوانده ميشود
«گرديزي» در زينالاخبار، اندر کار يعقوب ليث سيستاني گويد:
«پس، از سيستان به بُست آمد، و بُست را بگرفت، و از آنجا به پنجواي و تگينآباد آمد، و با؛
رتبيل حرب کرد، و حيله ساخت، و رتبيل را بکشت ]بگرفت، درست مينمايد، زيرا که
رتبيل نام شهري بوده است[، و پنجواي و «رخود» را بگرفت، و از آنجا بغزنين آمد»
از نام «رَخود» يا «رَخوت» در سنگنوشتههاي داريوش آنجا که خشترپات (بگفتار يوناني ساتراپ)هاي
شاهنشاهي هخامنشي را برميشمرد، با نام «رخج»، همواره کنار «گَدارَ» (= قندهار) ياد شده است!
و شايستة نگرش است که در کنار نام رخوت و رخود در نامههاي پس از اسلام، گاهگاه از نام رخج
نيز ياد شده است: «امير محمد (برادر و زنداني مسعود غزنوي)... بر قلعة رخج آوردند و بنشاندند»
امروز، برادران پشتون؛ در آن سرزمينها بسيار شدهاند، تا آنجا که قندهار، با داشتنِ گروه درخورِ
نگرشي از تاجيکان، بگونه کانوني از پشتون نژادان درآمده است، اما هزار سال پيش چنين
نبوده است و عبدالحي حبيبي که خود پشتون و پيشتاز پشتونگرايي بود، در زيرنويس کاروانسراي
«ماريگله» چنين آورده است:
«ماريگله با ز بَر گاف، کُتل کوچکيست در 35 ميلي ماوراي شرقي دريا ]رود[ سند، بين تکسيلا، و
راولپندي، که نقطة نهايي گندهار و کشور پشتون شمرده ميشود، و تاکنون بهمين
نام معروف است»
از گفتارهاي يادشده چنين بر ميآيد که گروهي از نژاد گودرز نيز، بسوي سرزمينهاي
جنوبي سيستان و نيمروزان (بلوچستان کنوني) کوچ کردهاند، و زبان آنان نيز کهن، و در بسا
واژهها همسان زبانهاي کردي است و گاهگاه در برخي واژهها کهنتر از کردي نيز هست.
نمونه چند واژة ايراني را برميرسيم:
اوستايي: کَئينين kainin
پهلوي: کَنِيچَک kanēčak
بلوچي: کَنِيچ kanēč
کردي: کِچ kəč (دُوَر، کناچه knāča)
تبري: کيجا kījā
فارسي: کنيزک kanēzak دخترک دوست داشتني
*
اوستايي: رَئوچَنْگْهْ raôčangh
فارسي باستان: رَئوچَ raôèa
پهلوي رُوچ rôè
بلوچي رُوچ rôè
کردي رُوژ rôè
کرماشاني روژ rūž
فارسي روز ruz
*
اوستايي اَپ ap
پهلوي آپ āp
بلوچي آپ āp
فارسي آب āb
کردي آو āw
*
اوستايي اَسْرو asru
پهلوي ارس ars
بلوچي هَرس hars
بلوچي اَرس ars
کردي اَسْرْ asr
فارسي اشک ašk
*
اوستايي آتَرْشْ ātarš
اوستايي آتَرْ ātar
پهلوي آتور ātur
پهلوي آتخش ātaxš
بلوچي آچِش āčeš
کردي آگِر āgər (آوِر)
فارسي آذر āzar (آتش ātaš)
*
پهلوي آماتَک āmātak
بلوچي آماتَگ āmātag
کردي آمادَ āmāda
فارسي آمادَ āmāda
سپاهان و تهران آمادِ āmādē
*
چون در شاهنامه رهام (سازندة رَخوت و رُخج) فرزند گودرز است، پس بلوچان گرامي
فرزندان گودرز کشواد اند، و نژاد از کاوة آهنگر برافرازندة درفش کاويان، (و رهانندة ايرانيان از ستم يکهزارسالة بيگانگان)
داراند... و درود بر فرزندان، و شاد؛ روان نياکان ارجمندشان، که در گسترة تاريخ ايران همواره نگهبان مرزهاي اين
سرزمين ميانة جهان بودهاند.
برچسب ها: fg,]sjhkبلوچستان
حقیقت دریای مکران همراه با اسناد
دوستان عزیز همانطور که گفته ام و نیز میدانید ناحیه وسیعی از جنوب بلوچستان را مکران میگویند
که از شرق هرمزگان شروع شده و به کراچی پاکستان ختم میشود و تقریبا ده ها برابر برخی از کشورهای
حاشیه این دریا علی الخصوص عمان میباشد البته شایان ذکر هست درصد چشمگیری از جمعیت
کشور عمان یعنی تقریبا نصفی از ان را بلوچ ها تشکیل میدهند و نیز بلوچها در برخی کشور های
عربی دیگر نظیر امارات و بحرین اقلیت به معنای واقعی کلمه محسوب نمیشوند .
سرزمین مُکران نام ناحیه اصیل آریایی نشین در جنوب شرقی ایران زمین می باشد که دارای اقوامی
دلاور و جنگجو با قدمتی بیش از سه هزار سال می باشد . بلوچ ها در طول تاریخ از دیدگاه زبان و نژاد
تشکیل دهنده بخش اصلی پیکره ایران بزرگ می باشند
بیایید شاهنامه را باز بگشاییم و از دیدگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی از
مکران بخوانیم
همه شهر مكران تو ویران كنی چو بر كینه آهنگ شیران كنی
پراكنده لشكر همه گرد كرد بیاراست بر دشت جای نبرد
زمین كوه تا كوه لشكر گرفت همه تیز و مكران سپه بر گرفت
بیاورد پیلان جنگی دویست تو گفتی كه اندر زمین جای نیست
از آواز اسپان و جوش سپاه همی ماه بر چرخ گم كرد راه
تو گفتی بر آمد زمین بآسمان دگر گشت خورشید اندر نهان
..................در اینجا مجال ذکر تمام مطلب از شاهنامه نیست
در اینجا سعی دارم اسنادی را که در بسیاری از منابع تاریخی ذکر شده و با قاطعیت
دریای مکران در انها با همین اسم یاد شده ارایه بدم. امیدوارم مورد پسند شما واقع بشه
و اگه کم و کاستی مشاهده شدش با نظراتتون بنده را رهنمایی
بفرمیایین.
1 . کتیبه های داریوش بزرگ در نقش رستم: از کتیبه های به جا مانده از داریوش هخامنشی
روشن میشود ای منطقه را مکا یا مکران و دریایی جنوبیش را نیز به همین
اسم میشناختند.
2.ابوالفدا در کتابش راجع به مکران چنین میگوید:مکران ناحیه ایست بزرگ و عریض و بیشترش
بیابانهاست مردمش همواره دچار قحطی و سختی بودی و زندگی
طاقت فرسایی دارند.
3 در الباب امده است مکران شهریست میان کرمان تا تیز همان بندر
کنونی و باستانی تیس.
و بدهه قریب 15 مرحله هست.
4. و نیز در تقویم اللبدان صفحه 397 راجع به مکران بزرگ چنین آمده هست:زبان مردم
مکران مکرانیست و پارسی و بازرگانانش دراعه و دستار میپوشند.مکران ولایتی بسیار هست لیکن
بیشترش بیابان بود و قحط
و تنگی.
5.و نیز در المسالک و الممالک حمدالله مستوفی چنین ذکر شده هست(صفحه151):مکران مملکتی
بزرگ است از اقلیم دویم وسعتش دوازده مرحله دارالملکش فنر بور هوایش گرمست و آبش از رود و و
از دیگر ولایت های بزرگش مکس و باشقورد از شهر های بزرگ آنند و اکثر مردمانش
صحرا نشین.
6. و نیز در دایره المعارف بزرگ اسلامی از آن به عنوان دریای مکران یاد
شده هست.
7.سفرنامه مارکوپولو نیز مکران را شرح داده هست.
8.در بعضی اسناد ونقشه های تاریخی اروپایی از آن به عنوان بحر مکران نام برده
شده هست.(برگرفته از ویکی دیا
9. مکران تقریبا شامل بخش عظیمی از بلوچستان ایران و پاکستان و افغانستان و نیز
قسمتی از استان هرمزگان و شرق کرمانست و در کتیبه های بیستون و تخت جمشید
به نام ماکا یا مکوران به عنوان استان چهاردهم امپراتوری هخامنشی ثبت شده هست.
در دوره های بعد نیز به همین نام مشهور بوده (باستانی)
10. در ایام اسکندر کبیر مکوران را به علت مجاورت با دریا سرزمین ماهی خوران میگفتند
(و این شاید وجه تسمیه این کلمه باشد)و یونانیان باستان نیز این سرزمین را با این
اسم میشناختند و نیز با نام گدروزیا
11. فرمانده ارتش اسکند مقدونی(زیر نئارک) نیز در گزارشات جنگی خود این دریا را ب
ا همین اسم و نیز ارابا نام یونانی بلوچستان میشناختند
و............
هزاران اسناد معتبر دیگه راجع به این سرزمین و اسم و اقعی دریایش موجود هست.
و دریای مکران با این جعل اسما هرگز از یاد و خاطر مردم ایران و نیز دنیا نخواهد رفت.
خوشبختانه در سالهای اخیر تلاش های برای این امر و شناسایی دریای مکران به
جهانیان شده هست.از جمله:
1.ساخت مستندی توسط کاظم بایرام بخش به نام از دریای مکران تا خلیج فارس.
2.دریای مکران مستند تلویزیونی نوروز بلوچستان به کارگردانی آقای هاشمزهی
3.درج نام دریای مکران روی نقشه توسط دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی.
که البته بسیار کمست و نیاز به تلاش و همت بیشتر است جهت برگرداندن و گرفتن
حق از غاصبان و جاعلان اسمای تاریخی.
دوستان بیاییم و با تلاش و همت کم نظیر خود این نقشه شوم استعمارگران و
کشور های عربی را نقش بر آب کنیم.
باز منت واران(سپاسگزارم از شما)
http://washnameshadad.blogfa.com/post/76
برچسب ها: دریایی مکرانبلوچستان
.: Weblog Themes By Pichak :.