رَمَگءَ در کـن، واڑا دوش
تَرّیں لَٹے، جنگلءَ کپتگ
آسءَ نہ سُچ ایت، آپ نہ وارت
گیپت تے مچاچءَ، جنت تے ڈگاراءَ
آسءَ پَـتکگ، گوشتءَ درَ تکگ
میتگ لَڈّ ایت بُنژو سَـر ھَمود اِنت
چاچا مچاچا، گیپت تے مچاچء، جنت تے ڈگاراء
گونڈیں آپی، آپءِ سَرا مُرگے، آپ ھُش اِیت، مُرگ مِراِیت
دو سیاہ ماراَنت، بندءِ سَرا واب اَنت
سُھرین نَرازے، نَمبَگءَ وَپتگ
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: شعر بلوچیپسکوهسرسوره
جاسم پیرزهیjasem_pirizahi@yahoo.com
مدتی در حیرت بودم که چگونه ساکنین اولیه (مکران) با خشکسالی و
دیگر خشمهای
طبیعی در این اقلیم زندگی میکردند. بعد از بررسی به این واقعیت
نزدیک شدم
که بدون چهار موجود و تلاشهای سخت خودشان، هرگز زندگی
با آن شرایط
سخت ممکن نبوده است.
1-درخت خرما، 2- درختچه ی داز،
3- شتر، 4- بز.
تا قبل از ورود ماشین و ایجاد راههای ارتباطی جدید،
70درصد غذای
مردم مکران، خرما بوده است. بعضی از مردم که در درهها و
کوه ها به صورت
اندک زندگی می کرده اند، غذایشان نزدیک به 100 درصد خرما بوده است.
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: دازپسکوه
جلال الدین گرگیچ
اشک فرو چکیده بر لاله گون دویده
درد دلی شکسته، خاری به پا خلیده
دیوانگی همیشنت گِند می دلا، ریشنت
در فرقتت شب من تاریکِ بی سپیده
درمان نبوتَ دردُن،من دل پرشته سردن
خشکیده اشک چشمم، با قامتی خمیده
من پشگِ ضعیپُن جولاهگِ زمانگ
بافیده از برایم تاری به جان تنیده
اَرسی نهِنتَ حوننت، سُهری بگند، چوننت
اشکی نه،خون مشکی بر گونه ام چکیده
هِچ کَس نَکنت یاتُن، من دل پَه شَیر داتُن
یک مونس است همانا دیگر کسی ندیده
نانی که پکّتن من چنڈی تَه سِند شَه آیی
گفتم مُلمع این است، زین گونه کس شنیده؟
اسبی جهان ،یعنی ؛شعری بگو زمانی
دردت بگو نهانی بر صفحه ی جریده
وشِی نهنت ک چشین ، درد و غمانَ کشین
این لب به جز هلاهل دیگر مگر چشیده؟
هنون من نبیسین دل بی کرار و حوننت
چون ماهی به خشکی قلبم شده تپیده
بُشکین جلالَ وانی کی می غمانَ زانی
از نارفیق دانی، در گوشهای خزیده
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: شعر بلوچیپسکوهسرسوره
عبدالسلام بزرگزاده
ما لولؤي بهر لامكانيم
در بند صدف نهان نمانيم
سرچون زصدف برون برآريم
خورشيد نهان آن جهانيم
اسرار قديم ذوالجلاليم
پوشيده نهایم و در عيانيم
بنگر تو مرا به ديده ی ما
كز وصف نشان بينشانيم
هردم قدحي ز دست ساقي
نوشيم و به محرمان چشانيم
آن را كه دهيم جرعه از آن مي
ني ميشكنيم نه خود ستانيم
ما راست و مسلم اي محمد
مائيم و خدا قلندرانيم
سيد محمد معروف به خواجه قلندر مرشدجي(واجه مرشد) ابن سيد موسي ابن سيد
شهداد ابن سيد واعظ ابن سيد بابا علي ابن سيد بابا كمال ابن سيد بابا جمال ابن سيد
مردان شاه معروف به بابا علي شاه مردان با واسطهی 26 پشت به حضرت علی(رض) میرسد.
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: شعر بلوچیپسکوهسرسوره
جاسم پیرزهیjasem_pirizahi@yahoo.com
انسان در طی تاریخ همواره به نامها اهمیت میداده است و
نامگذاری مکانها و شهرها دارای پایههای فرهنگی و اجتماعی
میباشد و این نامها بهصورت اتفاقی به وجود نیامدهاند و دلایل گوناگونی
برای این نامگذاریها وجود دارد که اغلب در گذر زمان به فراموشی
سپرده شدهاند. انسان همواره دنبال پیدا کردن علل نامگذاری روستاها
و شهرها بوده است. به همین جهت به ارتباط موجود میان
"نام" و "مکان" در نوشتارهای مورخین اشاره شده است.
دلیل نامگذاری یا وجه تسمیه، جنبههای مختلف یک نام را از
دیدگاه های گوناگون بررسی میکند؛ از روی نامگذاری مکانها
میتوان به تمدن و پیشینهی تاریخی شهرها و دیرینگی فرهنگی
آنها پی برد و قسمتی از گذشتهی تاریخی، جغرافیای قدیم،
شرایط اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی مناطق را در طول
تاریخ شناخت.
نامهای جغرافیایی جزئی از تاریخ، جغرافیا، اساطیر، فولکلور و
فرهنگ یک ملت هستند که به سهم خود جایگاهی بس ویژه و مهم
داشته و همچون جواهری تابناک و قیمتی است که حفظ و حراست
از آن خدمتی بس مهم به فرهنگ آن سرزمین است. آری،
اهمیت حفظ نامهای جغرافیایی که در حکم شناسنامهی یک
کشور و ملت هستند، چون نگهداری اشیاء موزهها و بناهای تاریخی است،
چرا که این سه، سند هویت یک ملت است و یک جامعه با
داشتن این ذخایر مادی و معنوی میتواند در پهنهی جهان، اظهار وجود و
افتخار کند. به همین دلایل است که هر گونه تغییری در نامهای
جغرافیایی، در حکم آسیب پذیری و یا ویران کردن یک اثر تاریخی
و باستانی است. (توکلی؛پنج)
بنابراین نباید سهلانگاری مردم و مسئولان در مورد تغییر نام مکانها
در تابلوها، نامهها و ... را که بهتدریج باعث از بین رفتن گنجینهی
نامهای جغرافیایی و به تبع آن پیشینهی مکانها میشود، فروگذار
کرد زیرا نام یک مکان کاملا با آن مکان پیوند خورده و در
صورت تغییر نام،
پیشینهی آن به فراموشی سپرده خواهد شد. لذا از صاحبان
امر تقاضا میشود حتی الامکان نسبت به حفظ نامهای قدیمی
و برگرداندن نامهای فراموش شده تلاش نمایند.
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: پسکوه
گردآورنده: حافظ احمد اسماعیلزهی
خداوند در این آیه از انسانی خبر میدهد که به او ضرر و مصیبت رسیده است و او را
مورد سرزنش قرار میدهد به خاطر اینکه زمانی که به او مصیبتی برسد پریشان و
ناراحت میشود و در این هنگام خدا را بسیار زیاد دعا میکند تا اینکه خدا این مصیبت که
به او رسیده را دور کند. اما وقتی که خداوند مصیبت را از او برطرف کند شروع به نافرمانی
و سرکشی میکند و چنان نافرمان میشود که گویا قبلا هیچ مصیبتی به او نرسیده است!
بعد خداوند این رفتار او را مورد سرزنش قرار میدهد و میفرماید: اما کسی که خدا به او
هدایت و راه درست را نشان داده از این اعمال زشت و از سرزنش خدا دور است،
پیامبر (ص)می فرمایند:«کار مومن عجیب است؛ خدا هیچ فیصلهای نمیکند مگر اینکه
خیر است برای او به خاطر اینکه اگر به او مصیبت و ضرری برسد صبر و اگر خوشحالی
برسد شکر میکند در هر صورت خیر است برای او، این خیر برای هیچ کسی نیست
مگر کسی که مومن باشد.»
- تفسیر ابن کثیرجلد (2) مولف:الحافظ عماد الدین ابولفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی،
صفحه 186
ابن شهاب فرموده که مراد از "الإنسان" در این آیه سه قول است: 1- جنس مطلق انسان
است. 2- کافر 3- شخص معین. در کتاب «وجه الإنتظام»، این آیه با آیه قبل دو صورت
بیان شده است:1- در آیه قبلی بیان کرده که اگر خداوند عذاب خود را در دنیا بر بندهاش
نازل کند، هلاک میشود و این آیه دلالت بر ضعف و ناتوانی او میکند. 2-در آیهی قبلی
خداوند اشاره کرده به اینکه کفار برای نزول عذاب عجله دارند و این را فرموده که آنها
در این طلب خودشان که عذاب را میخواهند دروغ میگویند به خاطر اینکه در این آیه
مشخص میشود که وقتی به انسان کمترین مصیبت و ضرری برسد، پریشان و
ناراحت میشود چرا که برای برطرف شدن آن خدا را دعا میکند. همچنین در این آیه
کسانی را که دعا را در خوشحالی ترک میکنند و در سختی به دعا میپردازند،
مورد سرزنش قرار داده است، بلکه پیامبر(ص) فرمود «تعرف الی الله فی الرخاء
یعرفک فی الشده» حضرت ابوادرداء(رض) نیز فرمود: خدا را در هنگام خوشحالی
دعا کن تا که خدا در هنگام مصیبت و سختی دعای تو را اجابت کند.
- تفسیر روح المعانی، مؤلف:علامه سید محمود الألوسی،
جلد (7) صص 116و117
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: پسکوه
زبـــــــــــان بـــــــــــلوچی
زبان مادری، میراثی ست که از هزاران سال پیش توسط پدرانمان به ما
رسیده است. پس یادگیری، ثبت، و انتقال و یاددهی آن یک نیاز و ضرورت است
که بر عهده ی تک تک گویشوران زبان است. وظیفه ی ماست که با تکلم
زبان مادری با فرزندان و نسل جدید، تحقیق و ثبت داستان ها، ضرب المثل ها،
شعرها و اصطلاحات زبان و در نهایت آموزش زبان، آن را ماندگار کنیم. پیران و
سالخوردگان جامعه ی ما گنجینه های با ارزشی از زبان مادری
هستند و از این جهت است که مرگ هر سالخورده، مرگ دنیایی
از اطلاعات زبانی و فرهنگ عامه(فولکوریک) است زیرا در یک
فرهنگ شفاهی، تنها می شود این دانش ها را در سینه ی این افراد یافت؛
بنابراین هر لحظه تعلل و سهل انگاری ما برابر است با خاموشی و دفن یک
گنجینه که از بی مهری های روزگار گریخته همدم خاک سرد خواهد شد.
لیکو، نازینک، آسمانک، بتل، چاچا و دهها نوع ادبی که نسل ما تنها نامی
از آن ها به یاد دارند، همان گنجینه هایی هستند که هزاران سال
زندگی کرده اند، اما ناسپاسی و بی تفاوتی ما آن ها را به زوال کشانده است.
ظلم است؛ بی مهری ست، خیانت است؛ هم به خود ضرر می رسانیم که
از این ثروت بی پایان ادبی بهره گیری نمی کنیم و هم به فرزندانمان به
واسطه ی محروم کردن آنها از این زیبایی ها و افتخارات، ستم میکنیم.
زمان آن رسیده که خود ما اهمیت مسئله را درک کنیم و به امید پروفسور
لوتس ژهاگ آلمانی و دکتر کارینای سوئدی و دیگران ننشینیم که در مورد
زبان ما تحقیق کنند و در کشورهای خارجی زبان ما را تدریس کنند؛
هرچند کار آنها در خور سپاس است، اما این کافی نیست؛ خود ما بجنبیم
و به خود بیاییم. نگرانی و حساسیت زبانشناسان و روشنفکران در خصوص
وضعیت زبانها بی جهت نیست؛ بخصوص در نیم قرن اخیر که رسانه های
جمعی و ارتباطات همه گیر شده است، زبان ها و فرهنگ های بومی در
معرض خطر و تهدید بیشتری قرار گرفته اند و بحرانی خاموش در جریان
است که تبعات آن هنگامی برای ما آشکار می شود که دیگر آنچنان از
خود بیگانگی و بی هویتی و اضمحلال فرهنگی جامعه را دربر گرفته باشد
که هیچ کاری نتوان کرد.
این ما هستیم که تصمیم می گیریم که در قبال شمشیر دوسر رسانه ها
و امکانات ارتباطی، بی تفاوت باشیم که در نهایت به زیان ما خواهد بود یا
از تکنولوژی به نفع خود و برای حفظ و پیشبرد زبان و معرفی فرهنگ غنی
خود استفاده کنیم.
اگر جامعه ی ما دیگر ملاکمالان ها و روانبدها به خود نخواهد دید،
لااقل بخشی از دانش وسیع آنها را میتوان از طریق رسانهها و ابزار
جدید مورد استفاده قرار داد. پس هر گویشور باید در مورد حفظ این
گنجینه حساسیت و وسواس به خرج دهد و حداقل در محدوده ی خود
این دانش های ادبی و زبانی کهن را به هر صورت ممکن ماندگار کند و
آنها را از خطر زوال و نابودی حفظ نماید.
در چنین وضعیتی که هر پیر بلوچ، صندوقچه ایست مملو از
دانستنی های زبانی، هر جوان و نوجوان بلوچ، باید یک محقق
و ثبت کننده ی این ظرایف زبانی باشد.
قدم دوم و مهم تر در ارتباط با حفظ این ذخایر گرانقدر، آموزش و انتقال
زبان (و به تبع فرهنگ و ارزش ها) به نسل بعد است. اگر هنوز
در دانشگاه ها این امکان فراهم نشده است که ما زبان خود را به صورت
علمی مطالعه کنیم، تا هموار شدن شرایط، زمان را از دست ندهیم و از
پتانسیل ها و امکانات در دسترس کمال بهره گیری را بکنیم؛ مکاتب و
حوزه های علمیه، پیام(SMS)هایی که در طول روز مبادله می کنیم،
یادداشت های شخصی و بسیاری موارد دیگر شروع خوبی برای عادت
دادن خود به توجه و نوشتن و خواندن به زبان خود و در نهایت حفظ زبان
مادری ست؛ آیا به واقع انتظار بی جایی نیست اگر -با وجود امکانات
هر چند محدود- برای حفظ زبان خود هیچ تلاشی نکنیم و اهمیتی قایل نباشیم،
در عین حال انتظار داشته باشیم که در مراکز آموزشی و دانشگاه ها زبان
ما را بگنجانند و تدریس نمایند؟!
اگر شرایط و مسائل موجود به ما این اجازه را نمی دهد که در مدرسه
زبان مادری خود را بیاموزیم، "مکتبِ خانه" که فکر، رفتار و زبان کودک
در آن شکل می گیرد، در اختیار معمار خانواده است. این هرگز به معنی
بازداشتن نسل جدید از یادگیری زبان جدید نیست؛ بلکه به عکس،
طبق تحقیقات روانشناسی، ضریب هوشی و دایره ی واژگانی کودکی که
ابتدا زبان مادری خود را آموخته است، به مراتب بیشتر از کودکی است که
او را از زبان مادری محروم کرده ایم. ضمن اینکه تأکید می کنند برای درک
عمیق تر مفاهیم و بخصوص آموزش زبان جدید از زبان مادری استفاده شود.
به امید روزهای بهتر... .
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: پسکوه
میرک فرزند شاه محمد از طایفه رئیسی و یکی از خانواده های قدیمی ساکن در پیردان (بخش سرباز) است . نام میرک در اصل کوتاه شده ی میرم خاتون است.او را میرگل هم می نامیده اند.در دیوان عزت نام او به شکل مهرک ،مهرگل و مهرجان نیز آمده است. زیبایی میرک در منطقه زبانزد همه بوده و با اینکه خواستگاران بسیاری از حکام و طوایف گوناگون داشته بوده ، هر کسی را پسند نمی کرده است .در آنجا رسم براین بوده است که از دختر نیز سوال می کنند که آیا خواستگار را به همسری خود قبول دارد یا نه ،حتی دیدن متقابل آنها را موافق و شرع می دانند.ملا فاضل (وفات ۱۲۳۲هجری شمسی ) ، از شاعران بزرگ بلوچ ،از طایفه رند و از اهالی مند که امروزه در بلوچستان پاکستان قراردارد،با شنیدن وصف زیبایی میرک برای خواستگاری به پیردان نزد پدر او شاه محمد می شتابد. پدر میرک نظر او را خواستار می شود،اما میرک ملا فاضل را،به دلیل اینکه سن زیاد یداشته و از سیمای خوشی نیز برخوردار نبوده است،نمی پذیرد.ملافاضل با اندوه فراوان به دیار خود باز می گردد و از آنجا به وسیله ی یک کپوت (قمری )شعری عاشقانه برای میرک به پیردان می فرستد که از اشعار زیبای بلوچی درباره ی میرک است. پس از ملا فاضل نوبت می رسد به ملا عزت پنجگوری ،از طایفه ی ملازهی ها و از اهالی پنجگور بلوچستان که آنجا نیز امروزه در بلوچستان پاکستان قرار دارد.برخلاف ملا فاضل، ملا عزت شاعری است جوان و خوش سیما.او نیز با شنیدن آوازه ی میرک راهی پیردان می شود و هنگامی که سوار بر اسب از رودخانه ی نزدیک خانه ی میرک می گذرد،با چند دختر در حال آبتنی روبرو می شود که میرک و چندتن ازخدمه ی او بوده اند.کنیزان می گریزند و میرک با چرخاندن بدن خود با موهای بلندش صورت و اندامش رامی پوشاند. ملا عزت ،پس از اینکه از طریق اهالی روستا می فهمد این دختر همان میرک بوده است ، شیفتگی اش دوچندان می گردد و به خواستگاری میرک می رود .شاه محمد(پدر میرک)خبر خواستگاری ملا عزت شاعر جوان و خوش سیما را به میرک می دهد و نظر او را در این باره می پرسد. میرک غلامانی را برای دیدن عزت می فرستد که از او نشانی هایی برایش بیاورند و پس از آن به ازدواج باعزت رضایت می دهد.در بلوچستان رسم است که پس از خواستگاری هدایایی از قبیل طلا و پول به عنوان نشانه به خانواده ی دختر می دهند تا تدارک چیزهای دیگر را ببینند. عزت نیز برای نشانه بیست مثقال طلا و ده تومان پول به پدر او می دهد و برای آوردن لباس و طلا و جواهر و تدارک عروسی به دیار خود باز می گردد. از پیردان تا پنجگور با اسب چند روز راه است. در این مدت میرک بیمار شده و درست شب پیش از بازگشت عزت به پیردان در می گذرد. هنگامی که عزت به پیردان می رسد صدای بیل و دیلم را از پشت مسجد می شنود. وقتی سبب آن را جویا می شود به او می گویند که میرک در گذشته و در حال دفن کردن اویند. عزت گویی همه ی هستی اش را از او گرفته باشند، چنان آشفته و پریشان می شود که چند روز بر مزار او می گرید و سپس نا امید و در هم شکسته به موطن خود پنجگور باز می گردد.
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: داستانهای بلوچیپسکوهسرسوره
ازینکه شاید رسم الخط از نظر املایی دارای نقص باشد از دوستان پوزش میطلبم
ڈ ا دَیُن ها وتی همقــــطارین بیـــلان
کـــــه یاد کَنــِت وتی جوریــن حرمانــا
جاه جَنِت پَر وتی ڈیهَی آزگین ﭨـپّان
که بُــرتَگَنت بدواهشاﮟ مئی کوٹ وکلاتانـــا
تو شـرّ بذان اُ منئ میرین بلــــــوچ
که چو سر بساء انت استون بهاری مه کوه ڈاکانا
چم وشّی بینت په دیمگانی دیما رگامان
و ائیر رچگ گرانی بی بند وکﮉ یا چو بالی کپوتانا
نی تو پکّا بذان که پیش چه آزادیئ پادی توارا
ترا مضبوط حرکت لوﭨیت ڈیهی آبادی گون پلگارا
من شّر گندگائُن مئی وتی ماتانی واهگان
کــــه چِست بیگائـنـت چــــو بامگواهی نـودانا
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: شعر بلوچیپسکوهسرسوره
دیوان واجه سک بزن مولد کلاتی اشپزن
باپور وسهرن اشکرن جیژ ک کبابی هر گورن
میوگ چ هر تامی ردن مهمان و زهگ و مولدن
نوکر پ میرا چو سگن چم چار میری کاسگن
میری دلا هرمای پی کونداک و وشن نای پی
اپی دپا دن نوکرا بارتی م دانکانی سرا
اپی م دپ گون نا بیی دانی موا هرما بیی
مولد گ هشا کار کنت چوکی گری کوکار کنت
مولد م چکی میچگن بانک چو ماری پیچگن
گیپتی م مودان مولدا کتی م گودان مولدا
ا ظالمن بانک چ سوک جنتی م گودانا گو دوک
جنتی پدا گو کلکچوک پروشی دپ و لنت و زنوک
حاکم کلاتی واجهن ملا گو واجه همرهن
ملا ادان چو کاتبن حاکم حدایی نایبن
ملا گو میران هور بیت چنده چو باجی زور بیت
ملایی نانن پاتیا اسکات گیپتن ماتیا
شوهاز شومن لاپ بی رو حانه انساپ بی
حکا نگی حکا کشی بزگ وتی لا پا جشی
ملا و میر روباه وشیر تلک مسیبت بوته چیر
ملا چ مجد دور بی رو حاکمی مزدور بی
دهگان و مچ وکرگی لودی گو داس و هرگی
کولاد و داس پین کن تشت و گلاس پین کنت
سنعتگری چو باز زان ناچ وسرود و ساز زان
حنا جنوک سرگواپ بیت استا جنی سیر لاپ بیت
زهگان بری سور کن بتاگی پوست دور کن
استا ومیر همزان بن استایی چک درسوان بن
وشن رپیکی لودین کاری گ در و چودین
کوهی بلوچ سک بزگن هوری کپات و ترگن
هامیین ییتن سال پ سال هوری تگرد و پات وگوال
سیاهن گدام اگی دوار سواسن بلوچی پازوار
پون وار و هون وارن بلوچ روتن م شهران پر کروچ
پنجاه وهپت استون بی میری کلا داگون بی
مردم درو ازات بن گو انگلاب هم پات بن
یکدم امام ملک گری ظلمی کتاب تاکی دری
چن سالی میران گار بن مثل گریبان وار بن
صدام گنوک ومست بی می حاک گی سر دست بی
میران بندان سبز بن وش کسه وش لبز بن
کم کم وتا جاه جننت دیگان وتا ماه کننت
میران پدا نام دار بن ملک گرن سردار بن
از مجلس و بکشداریان تا دپتر اداریان
میران پدا کبزه کته دهگانی چوک روچی شته
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: شعر بلوچیپسکوهسرسوره
نگاهی به فصل برداشت خرما در بلوچستان(هامین)
در بلوچستان به فصل برداشت خرما، هامین میگویند. همچنین هامین به فصل تابستان نیز اطلاق میشود، چرا
که هامین از ابتدای فصل تابستان آغاز شده و تا اندکی پس از آن نیز ادامه دارد.
زمان آغاز هامین در نقاط مختلف بلوچستان متفاوت است. مناطق با آب و هوای گرم تر میزبانان اولیه آن
هستند و هر چه منطقه سردتر باشد، دیرتر به پیشواز هامین میرود.
هر ساله با توجه به تغییرات اندک در شرایط جوی و میزان وزش باد، زمان آغاز هامین متغییر است
منتها این فصل در مناطقی که سفره هامینشان رنگی است و انواع و اقسام خرما با الوانهای مختلف
را در سفره دارند، تا حدود 4 ماه طول میکشد. به پایان فصل هامین، ایرهت میگویند.
هامین با خرماهایی همچون عالی مهتری، آشوبه، نگار، آبو(آب دندان) و... شروع و با
خرماهایی همچون هلیله، حساب و... خاتمه می یابد. خرمای مضافتی نیز تقریبا در میانه هامین قرار دارد و برداشت آن بیشترین زمان هامین را به خود اختصاص داده است.
از دیرباز این فصل نقش بسزایی را در اقتصاد و معیشت مردم این خطه ایفا نموده است
چرا که در بلوچستان بیشتر زمین های کشاورزی زیر کشت نخل بوده اند و دیگر اینکه دوز
نداری و محرومیت در این منطقه فوق العاده زیاد بوده و نشستن دور چنین خوان گسترده ای
به مدت 4 ماه و نیز ذخیره نمودن خرما برای مصرف ادامه سال میتوانسته تامین کننده آرامش
خاطر پدران و مادران و راحتی فرزندانشان باشد.
امروزه نیز هامین همان بزرگی و بحشندگی را دارد، اما آنچه پیران از زمان خویش با آن همه شور
و حال میگویند گویی چیزی دیگر است و حکایت از روزهایی شیرین دارد که غم و اندوه نداری را
به شادی و بی نیازی مبدل مینموده است.
به دنیال رنگ گرفتن خرماها، خبر هامین به دور و اطراف پخش میشده و مردم از مناطق مختلف و
آبادی های دور و نزدیک که خرماهای آنها فقط کفاف صاحبانسشان را میکرده به دور شهر(نخلستان)
کاپر(کاپار) زده و اطراق میکرده اند.
بامدادان اندکی پس از طلوع خورشید، مردم هر طبقه و هر خانواده با ظرف و ساچیک و گورگیج
خود به سوی شهر رهسپار میشده اند. به دنبال بالا رفتن کشاورز بر روی نخل و به رقص در آمدن
نخل، آزاورها به دور نخل حلقه زده تا در اثر تکانیدن خوشه درخت و افتادن دانه های خرما بر روی
زمین آنها را در سبد و ظرف های خود بگذارند.
علاوه بر این مردم دیگر نیز هر کدام به کاری مشغول بوده اند. عده ای به بافتن ساد و عده ای به
بافتن سند و ساچیک و پات و کپات و گورگیج مشغول بوده اند تا خرماهای خود را در داخل آنها بگذارند
و یا اینکه در قبال فروختن آنها به صاحب زمین و نخل، اندکی خرما در قبال بافتن آنها عایدشان شود.
بعضی نیز به ظرف کردن خرما در پات ها مشغول بوده اند تا در وقت نیاز آنها را استفاده نمایند و
یا به دوستان و خویشان خویش بدهند.
مردم در این همه تکاپو و کار و تلاش هر کدام خود را به گپ و صحبت مشغول میکرده اند تا خستگی کار را کمتر احساس کرده و به کارهایشان ادامه بدهند.
همانطور که در سطور بالا گفته شد، عده ای از مردم خرمای مورد نیاز خود را از جمع آوری خرمای
اطراف نخل بدست می آوردند، عده ای هم از طریق بافتن سبد و طناب مورد نیاز صاحب زمین و کشاورز
خرمای خود را تامین میکردند. عده ای دیگر از مردم از طریق داد و ستد و معاوضه کالا به کالا
(غالبا گندم به خرما) صاحب خرما میشده اند. عده ای هم سهم خدا شامل حالشان میشده است و
از این طریق از سفره هامین بهره میبرده اند. به هر حال آنچه هامین را برای مردم پر ارزش کرده
و باعث شده که هر ساله مردم در انتظار فرا رسیدن هامین بمانند، این بوده که مردم هر خانواده و
هر طبقه ای که در فصل هامین به یک منطقه میرفته اند، از آنجا دست خالی و بدون توشه ای برای
ادامه ی سال باز نمی گشته اند.
سعدی بلوچستان، مولوی عبدالله روانید در شعر زیبای مکران، نیم نگاهی به هامین نیز داشته اند که
بیشتر آن را خوانده و یا شنیده ایم. در اینجا نگاهی هم به مثل و بتل های مردم بلوچ میاندازیم و به
اهمیتش در میان ضرب المثل های مردم بلوچ خواهیم انداخت.
هامین که یهت، تئی زاماتُ
هامین که رءَ، پد درباتُ
معنی:
فصل برداشت خرما که موسمش رسید، داماد و از نزدیکان تو هستم. با پایان یافتن هامین، نزدیکی
و رابطه ی من و تو هم تمام میشود و هیچ نسبتی با تو ندارم.
یهتءَ نرمزارین هامین
دستا چءَ دپا آرام نی
معنی:
هامین بزرگ و پر برکت آمده و بخاطر بخشندگی اش، دست از دست دهان آرام ندارد و در
حال پرکردن دهان و سیری شکم است.
همی ده روچ هامینی منی داشتءَ
معنی:
ده روز هامین مرا به ماندن اجبار کرده است و اگر هامین نبود، اینجا را ترک میکردم.. این ضرب المثل حالت گلایه و نوعی اجبار را میرساند و به یک داستان قدیمی اشاره دارد.
عبارات و اصطلاحات مرتبط با هامین:
- مچ(مک): در زبان بلوچی به درخت نخل مچ(مک) میگویند. به عقیده عده ای علت نامگذاری
این منظقه به مکران نخل خیز بودن این منطقه بوده و به همین دلیل اینجا را سرزمین نخل(مکران) نامیده اند.
- پَپُک: به خرمای سبز رنگ پیش از تغییر رنگ به سرخ یا زرد پَپُک میگویند.
-کُنک(کلونٹ): به خرمایی که رنگ آن از سبز، به زرد یا قرمز تغییر کند کُنک میگویند.
-دریپّانچ(دروپانچ)، کوندنگ(کودنگ): به خرمایی که نیمی یا بخشی از آن رسیده باشد دریپانچ گویند.
-ناه: به خرمای کاملا رسیده، ناه میگویند.
-آزات: یک نوع خرما میباشد. در بسیاری از مناطق به خرمای غیر مضافتی آزات میگویند.
-موسلی: همان خرمای مضافتی است.
-پیش مچ: به درخت نخلی که پیش از مضافتی میوه بدهد، پیش مچ میگویند.
-پس مچ: به درخت نخلی که پس از مضافتی میوه بدهد، پس مچ میگویند.
-شهر: مردم بلوچستان به نخلستان شهر یا مچکده میگویند. عده ای به جای شهر یا مچکده
برای نامیدن نخلستان از عبارت مُلک استفاده میکنند.
-آزاور(پون چن): به آن دسته از مردم که در فصل هامین خرمای اطراف درخت نخل را برای
خود جمع آوری میکنند، آزاور یا پون چن میگویند.
-چن ومن: چن به معنای چیدن و من به معنای ظرف کردن خرما میباشد. عبارات چن ومن
به دفعات زیادی در فصل هامین به کار میرود.
-سُند: سبدی که بوسیله آن خوشه ی خرما را میپوشانند تا از گزند حشرات، پرندگان و وزش باد در امان باشد.
-پات: همانند اکثر سبدها و ظروف بسته بندی خرما بوسیله برگ درختچه داز بافته میشود و خرما را
داخل آن به شکل فشرده ظرف میکنند. پات حالت مستطیل شکل دارد که در انتها و از دو طرف به
بیرون کشیده شده است؛ که پس از بافتن آن، سر یا قسمت بالایی آن را باز میگذارند تا خرما را داخلش
ظرف بکنند. پس از پر شدن پات، قسمت بالایی آن را نیز میپوشانند و در زمان مصرف که ممکن است ماه ها
طول بکشد آن را با شی تیزی پاره کرده و خرمای آن را استفاده میکنند.
-کچ: سبدی بزرگ که کشاورز هنگام بالا رفتن از درخت، آن را زیر خوشه ی خرما قرار داده و اقدام
به تکانیدن خرما ی رسیده به داخل آن میکند. پس از پر شدن کچ، کشاورز کچ را به وسیله طنابی
که در دست دارد به پایین هدایت میکند.....
موضوعات مرتبط: عکسهای از پسکوهبلوچستان
برچسب ها: خرما بلوچستانپسکوه
«عید»
عید انت!
وشّیانی روچ انت
هر کس گون نوکین پوشاکان سمبه اتگ
هر کس گل اِنت وشحال انت
هر کس وتی سنگت ءُ دوستان
انبازان گرگءَ انت
پهلی لوٹ ایت
کجائی تو کجائی تو
بیا ترا امبازان گران
بیا ای عیدءَ ترا مبارکی دیان
بیا ای وشّیان عیدءِ ترا بکشان
بیا کجائی تو
تئی گورءَ پهلّی لوٹان
بیا عید اِنت
بیا وشین روچی
هر کس سمبھ اتگ وشحال انت
سرجمین دشت ءُ دیار آتار اَنت
هر کس ترّگءُ سیلءَ سوادءَ روگءَانت
بیا کجائی تو
که ترا دیدگان داران
وشّیان عیدءِ ترا بکشان
تئی گورا پهلّی لوٹان
عیداِنت بیا کجائی تو
بیا ترا عیدیگ دیان
او منی بیل او منی همبل
کجائی تو کجائی تو
کتاب بُکچِه- صدیق سلیمی
عیدتان مبارک
انبازان گرگ: هم دیگر را در آغوش گرفتن و حلالیت طلبیدن
بیل و همبل: دوست
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: شعر بلوچی
به زودی پرونده ای مربوط به موزه های شهرستان های زاهدان(موزه منطقه ای جنوب شرق کشور و
موزه پست و تلگراف)، سراوان(موزه محلی شهرستان سراوان، موزه خاک کلپورگان و موزه محلی تاس
و کپل دزک گنجین دران)، ایرانشهر(موزه بیت رهبری) و چابهار( موزه محلی چابهار) در اختیار علاقه
مندان قرار خواهد گرفت.
لازم به ذکر است که موزه ی دیگری در قلعه ی ناصری ایرانشهر قرار دارد که فقط در ایام نوروز میتوان
از آن دیدن نمود که متاسفانه موفق به بازدید از آن نشدیم.
اطلاعات مربوط به موزه ها از میان بروشورها، پمفلت ها ، کتابچه های میراث فرهنگی و تحقیقات
میدانی جمع آوری گردیده اند.
هدف از این تحقیق معرفی موزه های منطقه و ترغیب علاقه مندان به بازدید از این موزه ها میباشد.
عکس هایی نیز از هر کدام از موزه ها در وبلاگ گذاشته خواهد شد.
در آخر از دوستانم مرتضی ناصری و خالد فاضلی بابت تهیه عکس های موزه محلی سراوان و
موزه خاک کلپورگان تشکر میکنم.
بدون شک محدودیت ها و نقص هایی در معرفی و شناساندن این اماکن وجود دارد که امیدوارم
دوستان با راهنمایی های خویش نگارنده را برای رفع کمبودها و کاستی ها برای کارهای بعدی یاری نمایند.
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: کلپرگان
تعریف:
موزه مؤسسهایست دائمی و بدون هدف مادی که درهای آن به روی همگان باز است و در خدمت جامعه و پیشرفت آن فعالیت میکند. هدف موزهها، تحقیق در آثار و شواهد بهجایمانده انسان و محیط زیست او، گردآوری آثار، حفظ و بهرهوری معنوی و ایجاد ارتباط بین این آثار، به ویژه به نمایش گذاردن آنها به منظور بررسی و بهره معنوی است
براساس اساسنامه شوراي بين المللي موزه ها(I.C.O.M)، موزه موسسه اي است دائمي که به منظور حفظ و بررسي و گسترش مجموعه هاي هنري، تاريخي، علمي و فني... از راههاي گوناگون به ويژه با نمايش آنها براي همگان در جهت بهرهمندي و آموزش آنها بر پا شود.
تاریخچه پیدایش اولین موزه ها در جهان و ایران:
اولین اقدامی كه در مورد نگهداری آثار و اشیاء (موزه) در تاریخ ثبت شده است، مربوط به جمعآوری اسناد و كتیبههای گلی، توسط آشور بنی پال (۷ق.م) و بعد از آن آخرین پادشاه بابل بنونیدس (۵۵۶-۵۳۹) كه در قصر خود موزه كوچكی از آثار عتیقه ترتیب داده بود، اما تشكیل موزه به معنای نوین آن بر میگردد به سدههای (۱۸-۱۹) میلادی در اروپا كه در آن سالها آثار و اشیای تاریخی، مخصوصا از بینالنهرین كشف گردیده و از این آثار استفادههای زیادی در جهت اثبات گفتههای تورات و انجیل میشد. در نوع بینش و افكار مردم جستجو كرد و در كشورهای شرقی به دلیل نوع تفكر درونگرایی، كمتر در پی اثبات علل وقایع از طریق مادی وتجربی هستند. و مسائل معنوی برای آنها راهگشا بود و سعی میكنند بیشتر مسائل را ماورای طبیعه فرض كنند و به این تفكر اعتقاد دارند. كرده وآن جذبه را نداشت با پیدا شدن آثار تمدنهای ذكر شده در كتاب مقدس در بینالنهرین یا فلسطین تا حدودی اعتقاد آنها نسبت به كتاب مقدس محكمتر شد. خیلی شبیه بشر بوده و حتی غرایضی مانند انسانها داشته و بیشتر بعد دنیوی را به نمایش میگذارد. ولی اسطورههای شرقی بیشتر بعد معنوی میباشد در نتیجه، تاسیس موزه در كشورهای شرق دیرتر انجام شد، انگیزه تاسیس موزه در شرق به خاطر لزوم حفظ هویت و پشتوانه فرهنگی در مقابل فرهنگ عادی غرب بوده است. بنابراین موزه تقلیدی از غرب بوده است.
تشكیل موزه ابتدا در اروپا آغاز گردید و سپس در كشورهای شرقی، علت این مسئله را میتوان
در حالیكه در كشورهای غربی افكار اروپایی بعد از قرون وسطی نسبت به كلیسا و كتاب مقدس تغییر
این تفاوت تفکر در بین ملل شرق غرب حتی در اسطوره سازی چهره مینمایاند. اسطورههای غربی
در ایران آشنایی با موزه به سال ۱۲۹۰ هجری قمری باز میگردد یعنی زمانی كه ناصرالدین شاه از سفر فرنگ بازگشت. او دستور داد تا در ارگ سلطنتی موزهایی تاسیس و راهاندازی شود. اما این موزه مانند همزادان خود در اروپا جنبهای خصوصی و اشرافی داشت. ولی گام اصلی در زمینه ایجاد موزه به معنا و مفهوم امروزی با بنیاد موزه ملی در ایران برداشته شد. ابتدا در یكی از تالارهای وزارت معارف بود و سپس به تالار كاخ مسعودیه منتقل شد. و در سال ۱۳۱۵ نیز به ساختمان جدید موزه ایران باستان انتقال یافت.
این موزه در سال ۱۲۹۵ هجری شمسی تاسیس گردید كه شامل ۲۷۰عدد شئی بوده است. محل موزه
طبقه بندی موزه ها:
موزه ها را براساس اسلوب های مختلفی طبقه بندی میکنند ولی مناسب ترین شیوه برای طبقه بندی موزه ها بر اساس مجموعه موزه می باشد. به این ترتیب موزه ها را به لحاظ هویتی و عملکردی تقسیم بندی می کنند.
۱- طبقه بندی هویتی موزه ها :
الف) دوره تاریخی
- پیش از تاریخ
- تاریخی
- اسلامی
ب) موضوعی
- اشیا
- مفاخر
- پوشاک
ج) جغرافیایی
- محلی
- منطقه ای
- ملی
٢- طبقه بندی عملکردی موزه ها (کاربرد) :
- آثار علمی و فضایی (موزه های علوم و فنون)
- اکوموزه
- موزه های هنری و نمایشی
- موزه های باستانی و تاریخی
- موزه های مردم شناسی (مفاخر و مشاهیر، آداب و رسوم و ...)
- موزه های طبیعی :
- باغ های انسان شناسی
- گیاه شناسی
- جانورشناسی (موجودات زمینی و آبزی)
- ذخائر طبیعی(فسیلها و کانیها)
موزه های منطقه غالبا موزه های محلی هستند که فرهنگ منطقه مورد نظر را به نمایش میگذارند.
موزه منطقه ای زاهدان گستره فعالیت وسیع تری داشته و فرهنگی فراتر از مرزهای استان یعنی دو استان کرمان و خراسان جنوبی را هم به نمایش میگذارد.
موزه پست و تلگراف نیز تاریخچه و همچنین اشیای باقی مانده از دوران قدیم را به نمایش میگذارد.
موزه ی بیت رهبری نیز یادآور دوران تبعید آیت الله خامنه ای در شهرستان ایرانشهر میباشد.
منابع:
- تأملی به موزه و میراث فرهنگی- عباس زحمتی ایرج
- طبقه بندی موزه ها- شیرین مستغاثی
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: تاریخچه موزه
شهرستان سیب و سوران به مرکزیت سوران در استان سیستان و بلوچستان قرار دارد.
جمعیت کل شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، برابر با ۶۱۵۰۷ نفر بوده است.
تقسیمات کشوری
بخش سیب و سوران
دهستان پسکوه
دهستان سیب و سوران
شهر: سوران
موقعیت جغرافیایی: شهرستان سیب و سوران با وسعت حدود ۶۷۸۰ کیلومتر مربع معادل ۶/۳ درصد مساحت استان را به خود اختصاص داده است. شهرستان سیب و سوران از شمال به خاش و سراوان و از شرق به سراوان از غرب به زابلی و از جنوب به سراوان و سرباز. تقسیمات کشوری: این شهرستان دارای ۲ مرکز شهری ، ۲ بخش ، ۴ دهستان و ۱۶۹ آبادی کُد دار است. آب و هوا: شهرستان سیب و سوران دارای اقلیم گرم و خشک می باشد. میانگین بارش سالانه در این شهرستان حدود ۷/۱۰۵ میلی متر است. جمعیت: برآورد جمعیت در سال۸۸ به میزان ۶۸۸۳۸ نفر می باشد. آموزش و پرورش: در سال تحصیلی ۸۸-۱۳۸۷ تعداد کل دانش آموزان مقاطع مختلف تحصیلی شهرستان ۱۶۳۹۱ نفر بوده است. از کل دانش آموزان این شهرستان ۵۷ درصد در مقطع ابتدائی ، ۱/۲۲ درصد در مقطع راهنمائی ۱۶ درصد در مقطع متوسطه ۱/۱ درصد در مقطع متوسطه در رشته های فنی و حرفه ای و کار و دانش مشغول به تحصیل ۳/۴۶ درصد از کل دانشآموزان شهرستان را دانشآموزان دختر تشکیل میدهند . فرهنگ و هنر: تعداد کتابخانه های عمومی این شهرستان ۲ باب بوده است. این شهرستان فاقد سالن سخنرانی و نمایش و نیز فاقد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می باشد. کشاورزی و منابع طبیعی و دامپروری: در سال زراعی ۱۳۸۸ سطح زیر کشت محصولات زراعی و باغی شهرستان سیب و سوران بالغ بر ۱۰ هزار هکتار است. از این مقدار ۴۵ درصد به کشت باغات و ۵۵ درصد به زراعتهای سالانه اختصاص دارد.محصولات عمده زراعی شهرستان یونجه ، جو و ذرت میباشد. صنعت و معدن: تعداد صنایع موجود شهرستان سیب و سوران ۲۹ واحد می باشد. در سال ۱۳۸۸ تعداد ۱ کارگاه فعال مسئولیت استخراج معادن را به عهده داشته است. عمران شهری: در سال ۱۳۸۸ جمعیت شهرستان ۶۸۸۳۸ نفر برآورد شده، میزان شهرنشینی در این شهرستان ۱/۱۹ درصد محاسبه شده است. تعداد مشترکین آب ۲۵۵۵ و مصرف سرانه آب نیز ۱۱۲ مترمکعب بوده است.-۰ خانوار این شهرستان ۹۰ درصد برخوردار از برق و ۶۰ درصد برخوردار از آب آشامیدنی سالم می باشند. راه و ترابری: در شهرستان سیب وسوران ۸۰ کیلومتر راه وجود دارد که راه فرعی می باشد. مخابرات: تعداد تلفن های منصوبه شهرستان سیب و سوران تا پایان سال ۸۸ برابر ۲۵۰۲ است و همچنین تعداد تلفن های مشغول به کار در این شهرستان ۲۰۲۲ و تلفن های همراه ۴۷۴۰ بوده است. (آماری که برای این شهرستان جدیدالتاسیس قید نگردیده است در شهرستان سراوان آمده است.)
می باشند و مابقی مربوط به آمادگی، استثنایی و عشایری می باشد.
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: سوران
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: نام قدیمی شهر
او منی گوهار
بیــــــــــا کہ کنیــــــن گوں ھـــــم قـــــــرار
تــــــــاں کـــــــــد بنندیــــــن انتظـــــــــــــار؟
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: شعر بلوچی
کــوکــو تـــوار و بلبل ماں باگ انت، یھتہ بھــــار
کــوہ و چمــن سبـــــز انت گیابان، یھتہ* بھــــــار
رپت* انت تھـــــاری وسردی، گرم انت پــــــــــدا
پل وگلاب انت، شھــــــــد و شراب، مسکئیں دگـار
بھــار انت و نـــــوروز دشت وگیابان، ھر نئیــمگا
شیر انت و شیلانچ، مال انت و دلوت، تیتوک* ھنــار
ملک ســــــوھت وتبــہ بــوت، دوت مئی ســـــــما
چــرس انت وبنگ انت، تریــاک، ھروئیــــــن ودار
واب ائیـــــں بلۓ ما روچ وشپ، گنگ وگــــــــدام*
گپــــاں کنئیـــں ما دیگرے، بیــگواہ وتی نــــام وتوار
شرمئیـــــں کتہ ناما وتی، لبزو نشـــــان، ملکا وتی
ائـــیش انت مئی اے حال ۓ زار، اؤ مـــــــژدہ وار*
چــم بستگ و گـــوش لؤکہ*، بلے پریات و زار انت
لاپ گژنہ* ودپ تژنہ*، زھرا ورئیں چہ زوم و مــــار
چم کؤر انت اچ ھاک و آس، ماں پوجگلا پاد بڈتـگ
دؤزواہ بیا چم کنجلئیں، مہ پیــکر و درئین گوھــــــار
چست بؤ چہ وابا، دنیا شتگ مـــــــــــــــــاہ ۓ سرا
ما وتا مانپؤشتگ ماں برقعـــــــــــــــــــا لؤگ و دوار
بس کں دگہ جان سستگئیں، دل پرشتــہ و گیں مرتگئیں
ناچاں بزورشستـــــون منی، یھتہ بھار، یھتہ بھــــــــار
موضوعات مرتبط: بلوچستان
برچسب ها: شعر بلوچی
.: Weblog Themes By Pichak :.