درباره وب

به وبلاگ خودتون خوش آمدید من جاسم پیرزهی از استان سیستان و بلوچستان هستم روستای پسکوه و هدف ما اطلاع رسانی و معرفی استانمان است و امیدوارم با نظرات خودتون ما را خوشحال کنید
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان pirzahi و آدرس jasem.pirzahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





جستجوی وب
لینک های مفید

عشق آفرین و فتنه گر و نازپروری

توی شلوغی عصرگاهی خیابون شریعتی؛ لابلای ماشینهای غمزده، وسط آدمائی که خسته از سر کار برمیگشتن؛ آدمائی که توی ترافیک بق کرده بودن و توی خودشون فرورفته بودن؛

وسط اونهمه ماشینی که از سرما شیشه هاشون کیپ بسته بود… وسط اونهمه شلوغی و خاکستری و غم… وسط اونهمه آدمای تنها…

همون وسطا یه دخترکی ترک موتور مردش نشسته بود. باد چنگ انداخته بود لابلای موهاش. دخترک با یه دست روسریش رو چسبیده بود و یه دستش دور کمر یارش… سردش بود انگار. پشت مردش پناه گرفته بود…

دوتائی مرغ سحر میخوندن. بلند…. خیلی بلند…

آدما شیشه های ماشینشون بالا بود. هیشکی نمیشنید.

 [i]

دخترک با انگشت دو تا یاکریم که زیر سایبون یه مغازه نشسته بودن رو نشون مردش داد.

دوتائی نگاه کردن.

خندیدن.

مرغ سحر خوندن.

رفتن.

 

یک عصر سرد پائیزی توی خیابونهای همین شهر شلوغ عشق رو دیدم…



تاريخ : 8 / 8 / 1391 | 12:21 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

فرهنگ لغت ایرانی (طنز)

قبولی در دانشگاه: نتیجه‌ای است که در کمال عدالت و انصاف، هیچ ربطی به رتبه‌ی کسب کرده‌تان ندارد


بیمه‌ی عمر:
قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود


سریال:
فیلمی‌ست چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و آخرین شیوه‌های دزدی را به شما آموزش می‌دهد


تلفن همراه:
وسیله‌ای سه‌کاره جهت کلاس گذاشتن، آهنگ گوش کردن و نهایتا‍ عکس گرفتن است


مترو:
سونای بخار متحرک


عذرخواهی: در ایران دمده شده و بجای آن از توجیه استفاده می‌شود


آثار باستانی:
خرابه‌هایی که هرچه زودتر باید نابود شوند چون خیلی جا گرفته‌اند


خودپرداز:
دستگاهی‌ست که همیشه‌ی خدا باید برای رسیدن به آن در صف ایستاد و اگر صفی در کار نباشد ۹۹٫۹۹ درصد خراب است


اداره:
محلی که شما بعد از تنش‌ها و جدل‌های منزل در آنجا استراحت می‌کنید


مجرم:
فردی که هیچ فرقی با سایر افراد ندارد و تنها تفاوتش در این است که توانسته‌اند او را دستگیر کنند


گارانتی:
یک اسم زیبا و خوش تلفظ


تحقیق:
کپی-پیست کردن مقالات اینترنتی


شب امتحان:
حکم بین دو نیمه در فوتبال ایران در زمان مربی‌گری مایلی‌کهن را دارد و فقط باید توکل کرد به خدا و دعا خواند


شناسنامه یا کارت ملی:
دفترچه و کارتی که یکی بدون دیگری فاقد ارزش بوده و حتما جفتش لازم است


بزرگراه:
نوعی پیست رالی به همراه یادگیری آپ تو دیت‌ترین فحش‌های باناموسی و بدون آن!


رئیس:
فردی که وقتی شما دیر به سر کار می‌روید خیلی زود می‌آید و زمانی که شما زود به اداره می‌روید یا دیر می‌آید و یا مرخصی است


ایرانسل:
خط تلفنی است جهت مزاحمت و سر به سر گذاشتن دوست و آشنا


از پذیرفتن خانم‌های بد حجاب معذوریم:
تابلویی که در همه‌جا نصب شده، جهت کرکر خنده و عوض کردن روحیه‌ی مردم


سطل آشغال:
وسیله‌یی‌ست موجود در خیابان‌ها جهت ریختن زباله در اطراف آنها


مدرک تحصیلی:
کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع، قیمتش فرق می‌کند


حراج:
اصطلاحی‌ست که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده و با ماژیک قرمز روی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج می‌کنند.


و غیره (و …):
نشانه‌ای برای باوراندن این مطلب که شما بیش از آنچه تصور می‌کنید، می‌دانید



تاريخ : 8 / 8 / 1391 | 12:21 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

"سی ان ان" در خبری فوری اعلام کرد : براساس فیلمی که یکی از سایت های تلویزیونی منتشر کرده ، "مایکل جاکسون " درون یک آمبولانس دیده شده و پس از چند ثانیه آمبولانس را به مقصد نامعلومی ترک می کند.

کانال تلویزیونی "RTL" آلمان که این فیلم را منتشر کرده به دوستداران این خواننده پاپ اطمینان داده که مایکل زنده است.

" هیکی شولتر " سخنگوی این شبکه تلویزیونی به "سی ا ن ان" گفته : ما این فیلم را بدون تحلیل منتشر کرده ایم و در انتظار انعکاس آن در جامعه هستیم.

تاکنون 880 هزار کاربر این فیلم را دیده اند و به این باور رسیده اند که مایکل زنده است

1m59grm96qgpdcxptf.jpg

این همان عکس معروفی است که مایکل را در مراسم در گذشت خودش نشان میدهد و جاتت جکسون نمیتوانست دید از اون بر دارد فقط در این تصویر بینی مایکل عوض شده بوده تا شناسایی نگردد و در طی مراسم پشت سر خواهر و برادران خود نشسته بود و بعد از اجرای آهنگ دست خود را به نشانه معروف پیروزی بالا میبرد علامتی که سالها نماد خود او بود.

 

بقیه عکسها و مطالب در ادامه مطلب



تاريخ : 8 / 8 / 1391 | 12:21 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

طنز خواندی سفر یک فرشته به ایران با IRAN AIR

 

فرشته ای تصمیم میگیرد که تعطیلات تابستانی را در سرزمین تاریخی ایران بگذراند، بنابراین خود را به شکل یک توریست درمی آورد و یک بلیط هواپیما ازطریق معجزه غیبی برای خود جور میکند تا مجبور نباشد منت حضرت ایوب را بکشد که صبر او را قرض بگیرد و از سنگ صبور او مدد جسته تا چند ماه در لیست انتظار خرید بلیط  هواپیمای ایران ایر قرار گیرد. بعد از تهیه بلیط به فرودگاه میرود تا سوار یک فروند هواپیمای باستانی ایران ایر شود و بمقصد ایران، سرزمین باستانی حرکت کند. خوشبختانه بعد از پنج ساعت تاخیر هواپیمای ایران ایر صحیح و سالم سر میرسد و فرشته مشتاق همراه دیگر مسافرها، داخل هواپیمای ویران ایر، ببخشید اشتباه شد، ایران ایر میشوند تا بمقصد تهران پرواز کنند.

داخل هواپیما را دود گرفته بود، فرشته کمی میترسد ولی میهماندار به او توضیح میدهد که جای هیچ نگرانی نیست زیرا بخار کولر گازیهای هواپیماهای روسی شبیه دود و مه میباشد. همه مسافران کمربندهای ایمنی را می بندند و منتظر پرواز هواپیما میشوند ولی هواپیمای غول پیکر از جایش تکان نمی خورد! فرشته از میهمان دار علت تاخیر را می پرسد و میهمان دار هم خیلی روشن و واضح شرح میدهد که با توجه به حدیث شرعی که می فرماید: "النظافت من الایمان" مسئولان محترم هواپیما به نیت تمام مسافران، در حال دادن غسل میت به هواپیما هستند تا اگر خدائی نکرده هواپیما در آسمان پنچر شود و سرنگون گردد، لااقل با هواپیمای تمیز در صحرای محشر حاضر شوند.

بالاخره چند ساعت بعد هواپیمای باستانی ولی بسیار تمیز ایران ایر در حالیکه چند تا ماشین آتش نشانی و چند تا آمبولانس هم آنرا تا آخرین لحظه بلند شدن از زمین اسکورت می کردند بحرکت درمی آید. فرودگاه میزبان می خواهد که لااقل یک فروند هواپیمای آبپاش، هواپیمای ایرانی را تا مقصد تهران همراهی کند تا اگر خدائی نکرده هواپیمای ایران ایر در آسمان آتش بگیرد آنرا خاموش کند ولی مسئولان ایران ایر میگوید که لازم نیست، زیرا هواپیمای ایران ایر به تمام تجهیزات آتش خاموش کن منجمله آفتابه های آبپاش مجهز می باشد.

هواپیما با وقار تمام در حال پرواز بود و میهمانداران هم در حال توزیع روزنامه های ساخت وطن بودند. فرشته هم یکی از روزنامه ها را برمیدارد و مشغول خواندن میشود.در صفحه اول نوشته است: "بعلت تحریم اقتصادی آمریکا علیه ایران، هواپیمائی ایران ایر قادر نیست قطعات یدکی هواپیما خریداری کند ".در صفحه بعدی نوشته است: "هواپیمای سوپر جت صائقه، ساخت ایران از نظر تکنولوژی برابرهواپیمای اف 18آمریکائی می باشد". فرشته بسیار خوشحال می شود و با خود میگوید: به درک که آمریکا قطعات یدکی به ایران نمیدهد، اگر ایران می تواند هواپیمای بسیار پیشرفته همسطح اف 18 بسازد، آیا قادر نخواهد بود چند تا قطعه یدکی ناقابل برای هواپیما بسازد ؟

فرشته سرش را بلند می کند و می بیند که یکی از موتورهای هواپیما آتش گرفته است. فوراً جریان را به میهماندار تعریف می کند و میهمان دار هم با تاسف فراوان میگوید:" متاسفانه مهندسان پرواز قادر نیستند کاری انجام دهند". همه مسافران بسیار ناراحت و درمانده بودند. خوشبختانه یک آخوند بسیار با سواد هم در بین مسافران نشسته بود. آخوند باسواد از جایش بلند می شود و به مهندسان پرواز توصیه میکند تا خونسردی خودشان را حفظ کنند و زمام کنترل هواپیما را به او بسپارند ! سر مهندس هواپیما می پرسد:"مگر شما از فن هوانوردی اطلاع دارید؟" آخوند با سواد جواب میدهد: " بله، یک مدتی در حوضه! مسئول دعای جعفر طیار بوده ام". مسافران بسیار خوشحال می شوند که آن آخوند باسواد در بین آنان است.

آخوند باسواد، با دقت تمام، آتش موتور هواپیما را بررسی میکند و میگوید که مقدارآتش زیاد نیست و تقریباً به اندازه آتش یک منقل میباشد، بنابراین از مسافران هواپیما درخواست میکند که یک صلوات بفرستند تا آتش خاموش شود. مسافران، محض محکم کاری سه تا صلوات بلند می فرستند ولی متاسفانه آتش موتور هواپیما خاموش نمیشود. مسافران میگویند:" حاج آقا آخوند، آتش خاموش نشد"! آخوند باسواد می گوید: "بنظر میرسد که شدت آتش بیشتر از آنی باشد که با صلوات خاموش شود". مسافران درمانده شروع به گریه می کنند. آخوند باسواد میگوید: " بگذارید دعای آیة الکرسی را امتحان کنیم". آخوند باسواد شروع به قرائت دعای آیةالکرسی میکند ولی متاسفانه آتش خاموش نمیشود. مسافران میگویند: " حاج آقا آخوند، آتش بازهم خاموش نشد" ! آخوند میگوید: " این بدان معناست که شدت آتش بسیار زیاد است، پس باید دعای جعفر طیار را خواند". همه، آخوند را در خواندن دعای جعفر طیار همراهی می کنند. درست در همان لحظه، آتش به موتور دیگر هواپیما سرایت میکند. آخوند با سواد میگوید:" دست نگه دارید مثل اینکه دعا را اشتباهی خواندیم زیرا شدت آتش بیشتر شد. مسافران و مهندسان پرواز همه ناامید و وحشت زده میشوند. آخوند باسواد همه را به آرامش دعوت میکند و می گوید:" این دفعه دعای جوشن کبیر را می خوانیم" همه مسافران آخوند را در قرائت دعای جوشن کبیر همراهی میکنند. لحظه ای بعد هواپیما تعادل خود را از دست میدهد.مسافران می گویند:" حاج آقا آخوند، آتش باز هم خاموش نشد".  آخوند با سواد می گوید:" باید دعای "یا مقلب القلوب والبصار را بخوانیم". همه مسافران آخوند را درقرائت دعا همراهی می کنند. ناگهان صدائی شبیه صدای انفجار از پشت هواپیما بگوش میرسد.یکی از مسافران که بیشتر از همه حول شده بود می گوید:" چطور است دعای ونکهة وذوجة رو بخوانیم". آخوند باسواد میگوید:" آخه مرد حسابی مگر وانکهة وذوجة دعا میباشد؟ هر متن عربی که دعا نمیباشد".مسافران میگویند:" حاج آقا آخوند، آتش باز هم خاموش نشد".آخوند باسود میگوید:" دعای کمیل را می خوانیم" مسافران به اتفاق آخوند دعای کمیل می خواندند که ناگهان هواپیما تکانهای شدید میخورد. یکی از مسافران بسیار وحشتزده میگوید:" حاج آقا اون دعای مخصوص زلزله چی بود؟" بتدریج ارتفاع هواپیما کم میشود. آخوند میگوید دعای زلزله را فراموش کن، همگی با من تکرار کنید : " انا لله و انا الیه راجعون". درست در همان لحظه، خلبان هواپیما را بر روی باند فرودگاه می نشاند. همه مسافران از زن و مرد گرفته آخوند باسواد را بغل می کنند و از اینکه هدایت هواپیما را در بدترین شرایط ممکن، بنحو احسن بعهده گرفته بود تشکر و قدردانی میکنند.

مسافران بسرعت از هواپیما خارج میشوند. بلندگوی فرودگاه میگوید :" هواپیمای ایران ایر صحیح و سالم به زمین نشست. لطفاً مسافران سالن انتظار جهت سوار شدن به هواپیمای فوق، آماده شوند"!

 فرشته بسرعت به مرکز شهر میرود تا از مکانهای زیبای شهر دیدن کند! می بیند که مردم در حال تظاهرات هستند.

فرشته می پرسد: " برای چی جمع شده اید"؟

مردم تهران می گویند: "ما آزادی می خواهیم".

فرشته می پرسد: "مگر چه چیزی کم دارید"؟

پسران تهرانی می گویند: "به ما اجازه دهند گوشواره بزنیم" و دختران تهرانی می گویند: " به ما اجازه دهند به تماشای مسابقات ورزشی برویم".

فرشته از تهران به تبریز می رود. می بیند مردم در حال تظاهرات هستند.

فرشته می پرسد: " شما هم گوشواره برای پسرا و اجازه تماشای مسابقات ورزشی واسه دخترا می خواهید"؟

مردم تبریز با تعجب می پرسند: "گوشواره برای مردا یعنی چه ؟!"

فرشته می پرسد: " پس شما برای چی جمع شده اید"؟

مردم تبریز می گویند: " ما یک مترو برای حل معظل ترافیک می خواهیم"؟

فرشته به اردبیل میرود. می بیند که مردم در حال تظاهرات هستند.

فرشته : " شما هم مترو برای حل معظل ترافیک می خواهید"؟

مردم اردبیل: " مترو یعنی چه"؟

فرشته : " پس شما برای چی جمع شده اید"؟

مردم اردبیل: " ما یک شبکه برق اظطراری برای فرودگاهمان می خواهیم. زیرا فرودگاه ما با نور آفتاب روشن میشود و وقت غروب آفتاب، باید فرودگاه را ببندیم" !!!

فرشته به کردستان می رود. می بیند مردم در حال تظاهرات هستند.

فرشته : "شما هم برق برای فرودگاه می خواهید"؟

مردم کردستان: " برق یعنی چه "؟

فرشته: " پس شما برای چی جمع شده اید"؟

مردم کردستان: "ما مدرسه برای بچه هایمان می خواهیم".

فرشته به لرستان میرود. می بیند مردم در حال تظاهرات هستند.

فرشته: "شما هم مدرسه می خواهید"؟

مردم لرستان: "مدرسه یعنی چه"؟

فرشته: " پس شما برای چی جمع شده اید"؟

مردم لرستان: " ما آب لوله کشی می خواهیم".

فرشته به خوزستان می رود. می بیند مردم در حال تظاهرات هستند.

فرشته: "شما هم آب لوله کشی می خواهید"؟

مردم خوزستان: " لوله کشی یعنی چه"؟

فرشته: " پس شما برای چه جمع شده اید"؟

مردم خوزستان: "ما آب شیرین برای نوشیدن می خواهیم".

فرشته به بلوچستان می رود. می بیند مردم در حال تظاهرات هستند.

فرشته: "شما هم آب شیرین برای نوشیدن می خواهید"؟

مردم بلوچستان: "شیرین یعنی چه"؟

فرشته: " پس شما برای چه جمع شده اید"؟

مردم بلوچستان: "ما فقط آب برای نوشیدن می خواهیم".

فرشبه به بندر ترکمن می رود. می بیند مردم در حال تظاهرات هستند.

فرشته: "شما هم آب نوشیدن می خواهید"؟

مردم ترکمن: "خواستن یعنی چه"؟

فرشته: "پس شما چرا تظاهرات می کنید"؟

مردم ترکمن: "ما تظاهرات نمی کنیم، چون جائی برای نشستن نداریم بناچار سر پا مانده ایم".

فرشته به اصفهان می رود. در نهایت خوشحالی می بیند که مردم آنجا همه چیز دارند. برق اظطراری برای فرودگاه بین اللمللی ، مترو، مدرسه، دانشگاه، آب لوله کشی، کارخانجات صنعتی استراتژیک، خانه برای زندگی و.... فرشته با خود می گوید: خدا را شکر که اینجا همه چیز مهیا است. در همان لحظه چشمش به تظاهرات مردم می افتد.

فرشته با تعجب از مردم اصفهان می پرسد: "شما ها دیگر چرا تظاهرات می کنید؟ شما که همه چیز دارید، شما باید جشن بگیرید".

مردم اصفهان می گویند: "ما هم کیک زرد برای جشن می خواهیم". 



تاريخ : 8 / 8 / 1391 | 12:21 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

 

 

 

 بقیش تو ادامس ازدست ندی



تاريخ : 8 / 8 / 1391 | 12:21 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |







 

بقیش تو دامه مطلب



تاريخ : 8 / 8 / 1391 | 12:21 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

دختری در هند خون می گرید!

 
دختری در هند به جای اشک آبی، خون می گرید. هنوز دلیل پزشکی برای این حادثه ارایه نشده است. برخی هندوهای مذهبی معتقداند که این حادثه یک معجزه است. این دختر دردی در ناحیه چشمانش احساس نمی کند اما از وجود خون به جای اشک معمولی شوکه شده است. برخی معتقداند تومور مغزی یا عملکرد بد لوله های اشکی عامل این رویداد است اما هیچ گونه سندی برای این گمان ها ارایه نشده است

 



تاريخ : 8 / 8 / 1391 | 12:21 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |
| 7:27 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

اگر زنان کنترل دنیا را بدست بگیرندچه شود!!!

 

 















 





تاريخ : 8 / 8 / 1391 | 7:27 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

این خانه متحرک اشرافی، در دو رنگ سفید و طلایی توسط شرکت آلمانی، تولید شده و آن گونه که در اخبار آمده قیمت آن سه میلیون دلار است؛ یعنی چیزی در حدود شش میلیارد تومان!

 


شرکت " مرشی موبایل " خانه متحرک بسیار مرفهی را طراحی کرده که دارای اتاق خواب، سرویس بهداشتی، بالکن و امکانات دیگری از جمله هشت تلویزیون 40 اینچی است.

تصاویری که در زیر می بینید، نما هایی از بیرون و درون این خانه متحرک زیبا و البته گرانقیمت است.


















این خانه متحرک اشرافی، در دو رنگ سفید و طلایی توسط شرکت آلمانی، تولید شده و آن گونه که در اخبار آمده قیمت آن سه میلیون دلار است؛ یعنی چیزی در حدود شش میلیارد تومان!

 



تاريخ : 8 / 8 / 1391 | 7:27 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

 

سلام.این قوانینو حتما بخونید و لحظات شادی رو سپری کنید

نظر یادتون نره!!!!


| 7:27 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |
| 7:27 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

سلام دوستان.حتما این داستانو بخونید

واقعا قشنگه.حیفم اومد تو صفحات جانبی بزارمش

اگه خوشتون اومد نظرهم دربارش بدید.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

معنـای عـشـق واقـعی

 


یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی

غیرتکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟

برخی از دانش آموزان گفتند : با بخشیدن، عشقشان را معنا می کنند. برخی

"دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین" را راه بیان عشق عنوان کردند.

شماری دیگر هم گفتند "با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی"

را راه بیان عشق می دانند. در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه

دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:

 

 

یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود !
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.
بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید... ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که "عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود."

قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند و او قبل از اینکه حرکتی از همسرش سر بزند به اینکار اقدام کرد. پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش پیشمرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.

 

| 7:27 قبل از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

بــــــدون شـــــرح


http://axgig.com/images/64424644790284754207.jpg

خرهای سال ۲۰۶۹

http://axgig.com/images/74526542373820447869.jpg

دمت گـــــــرم

http://axgig.com/images/21233710613407648192.gif



تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 6:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

باغ وحش شیـــــــراز

http://www.axgig.com/images/93117782846236597062.jpg


روبیک مخصوصه شیــــــــــرازی هــــــا رسیــــــــد

http://axgig.com/images/62972941017848306865.jpg



تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 6:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

اگه نظــــــر ندین همتونو تیــــر بارون میکنمــــــــــا

http://axgig.com/images/95456871401380748326.jpg

یه ســــوال

اگه عشقت پشــــت خـــط باشه جواب میــــدی یا نــــــه؟

http://axgig.com/images/60307996092814074822.jpg



تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 6:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |
ایرانی های زیادی وجود دارند که ادعا میکنن بچه ناف تهرونن، ولی هنوز هیچ کس دقیقن نمی دونه ناف تهرون کجاست و این نقطه همچنان نا معلوم مونده. توی این پستم قصد دارم با موشکافی دقیق، ناف تهرون رو مشخص کنم و بررسی کنم که چه کسایی واقعن بچه ناف تهرونن!

اگه نقشه ی تهران رو 90 درجه در جهت عقربه های ساعت بچرخونیم و با دقت نگاش کنیم می بینیم که شبیه بدن می شه که خیلی راحت قابل تشخیصه! اگه نمی تونید تشخیص بدید من برای راحتیتون این کارو کردم که می تونید ببینید:
 
به نظر شما ناف تهرون دقیقا کجا میشه (طنز تصویری) ، www.irannaz.com

حالا که متوجه شدید تهران شبیه بدن یه انسانه بهتره بریم سراغ ناف این انسان! همونجور که در تصویرم مشاهده می کنید ناف تهران دقیقن مشخص شده و اونجا هم جایی نیست جز میدون ولیعصر! و باید گفت که بلاخره تونستیم ناف تهرون رو پیدا کنیم!

بقیه در ادامه مطلب...



تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 6:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

عکس های خنده دار (259) www.taknaz.ir
بقیه تصاویر در ادامه مطلب...



تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 6:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

جوک های خنده دار و طنز (138) www.taknaz.ir



غضنفر میخواست بره مکه ، تو خونه قرآن نداشتن
از زیر کتاب علوم ردش کردن !

جوک های خنده دار و طنز (138) www.taknaz.ir

شنیدین این دخترای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟
یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من!
ازدواج که قصد نمی خواد!! خواستگار می خواد که تو نداری!


شنیدین این پسرای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟
یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من!
ازدواج که قصد نمی خواد!! پول می خواد که تو نداری!


جوک های خنده دار و طنز (138) www.taknaz.ir



زنگ زدم پشتیبانی میگم: چرا سرعت اینترنتم کم شده؟
میگه: چون کندی سرعت دارین!
گفتم اجرت با سید الشهدا خیالم راحت شد، یه خانواده از نگرانی در اوردی ! پس دلیلش اینه! البته خودمم شک کرده بودم!

جوک های خنده دار و طنز (138) www.taknaz.ir


دیشب پشت چراغ قرمز یه دختره خشگل و ناز توی یه سانتافه بود ...
براش دست تکون دادم ، اونم همینکارو کرد و بوسم برام پرت کرد !
خلاصه عشق وصفا و صمیمیت .. خیلی خوشگل داشت پا میداد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
فقط تنها ایرادی که داشت این بود که سنش حدودِ 4 یا 5 سال بود

بقیه جوک ها در ادامه مطلب...


 



تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 6:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

دستشویی پارک !! (طنز) - www.taknaz.ir
 
رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:

سلام حالت خوبه؟

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:

حالم خیلی خیلی توپه.

بعدش اون آقاهه پرسید:

خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟

با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛

اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم...

وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:

من می‌تونم بیام طرفای تو؟

بقیه در ادامه مطلب...



تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 6:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

اس ام اس های خنده دار  ۹۱

عکس
.
آقا دقت کردین تو بازی ایران و کره جنوبی همه بازیکنا ایران یه اسم داشتن ؟
باریک الله رحمتی …
باريك  الله دژاگه …
باریک الله نکونام …
باریک الله خلعتبری …
باریک الله تیموریان …
.
هروقت شارژ ایرانسل میگیرم ، چشمم به اعدادش که ميوفتاد ياد رتبم تو کنکور میوفتم و بغض گلومو میگیره …

بقیه جوک ها در ادامه مطلب


تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 6:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |
متلک های که پسرا به دخترا میگن

فقط دخترخانوماي گل به دل نگيرن چون رودل ميكنن  

1-خانوم شماره بدم پاره ميكني؟

2- خانوم ببخشيد مستقيم از كدوم طرفه

3- خانوم شماره ي كفشمو بدم؟

4- (در برخورد با چنتا دختره زيبا) هنوز فصله هلو نشده

5- (در برخورد با چنتا دختره كم سن) اِ مهد كودك تعطيل شد شما اومدين بيرون.

۶- خانونم شما دو تا سه قلوئيد؟

۷- اين روزها همه به من شماره مي‌دهند شما چطور ؟

۸- دهات چه خبر؟

۹- فدات و بخورم

۱۰- خودت مگه خواهر مادر نيستي؟

۱۱- خانوم جيگرتو واسم بلوتوث ميكني؟

۱۲- ببخشيد شما چقدر شبيه دوست دختره آيندهء من هستين

اينم چند تا متلك كه به دخترهاي دماغ عملي ميتونيد بندازيد!
۱-خانوم شما بينيتونو ختنه كرديد؟

۲-خانوم شما دماغتونو مدل خوكي عمل كرديد؟

۳-خانوم ميايد دماغامون عوض؟

۴-اينو صافكاري كرده كه بعدا درخت بكاره

۵-اينو دماغشو تازه خريده برچسبش و نكنده

۶-خانوم كليه هاتو فروختي دماغتو عمل كردي؟

۷-ميبخشيد خانوم دماغتونو خر گازگرفته؟

۸-ده بار ديگه دماغت وعمل كني تازي ميشي مثل اِبي



تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 6:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |

http://www.smsbashi.com/wp-content/uploads/2012/08/soal.jpg

در قسمت نظرات پاسخ دهید



تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 6:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |




تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 5:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |



تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 5:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |



تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 5:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |



تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 5:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |




تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 5:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |



تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 5:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |





تاريخ : 7 / 8 / 1391 | 5:3 بعد از ظهر | نویسنده : جاسم پیرزهی پسکوه |
صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 13 صفحه بعد

.: Weblog Themes By Pichak :.